هیچ اپراتوری آنلاین نیست. در حال حاضر با استفاده از صفحه تماس با ما می توانید سوالات خود را مطرح کنید.
    سبد خرید خالی است.
    همه نظرات
    دستاورد شماره 435
    🔴 با دیدن طلسم های روانیم در مورد ازدواج، منی که هیچ خواستگاری نداشتم، خواستگارهای خیلی خوبی برای من اومد،  کسی که از من فراری بود و میگفت نمیخوامت، الان از من مدام تشکر میکنه که توی زندگیش هستم میگه دوستت دارم، با من بمون، در مورد ازدواج و آینده با من برنامه ریزی میکنه

    🔺من زمانی با شما آشنا شدم که در بدترین حالت روحی ممکن بودم، یک دختر 24 ساله ی افسرده و داغون و در هر حوزه ای شکست خورده ( چه در روابط خانوادگی، چه در روابط عاطفی ) ، از صبح تا شب من گریه و غر زدن و شکایت کردن بود
    🔺من با خودم یک کاری کرده بودم که همه رو از خودم فراری دادم، چون آگاهی نداشتم نمیتونستم درست رفتار کنم،  الان میفهمم بخاطر طلسم هام، سایه هام، عزت نفس خیلی پایینم بود که از همه سیلی خوردم، از کسی که دوستش داشتم، از مادرم، پدرم، برادرم، خواهرم ، دوستانم و ... حاضر نبودند با من یک دقیقه هم صحبت کنند ولی خدا به داد من رسید
    🔺دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و  روی خودم واقعا کار کردم ، هرروز تمرینات رو مو به مو انجام میدادم. اولین دستاورد من این که منی که همیشه معدل خیلی پایینی داشتم تونستم معدل بالایی در رشته حقوق در مقطع کارشناسی ارشد به دست بیارم
    🔺دومین دستاوردم این بود که من خیلی آروم شدم، خیلی حالم بهتر شد
    🔺آدمی که دوستش داشتم، قبل از تهیه دوره ها بهم گفته بود بسه دیگه ، خستم کردی،  دست از سرم بردار، برو از زندگیم ، چی میخوای از جونم ، و شوک خیلی بزرگی بود برام ولی حالا که من روی خودم کار کردم، همون آدم برگشته و میگه مرسی که هستی تو زندگیم، دوستت دارم، با من بمون، در مورد ازدواج و آینده با من برنامه ریزی میکنه، میگه تو زندگیمی و از من تشکر میکنه که توی زندگیش هستم
    🔺دستاورد بعدی من این بود که من با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس فهمیدم عزت نفس فوق العاده پایینی داشتم و دارم با اقتدار روی خودم کار  میکنم
    🔺من تونستم توی آزمون وکالت که قبول شدن در اون کار سختی هست، با یک رتبه خیلی عالی و باور نکردنی قبول شم
    🔺من خیلی پرخاشگر بودم، دختری بودم که وقتی میرفتم جایی، بدون اینکه حتی حرفی بزنم همه متوجه پرخاشگری من میشدند اما حالا خیلی اروم شدم
    🔺من با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس طلسم های ازدواجم رو دیدم و فهمیدم چی ها باعث شده بود که من در آرزوی ازدواج بمونم، متوجه طلسم های مادرم شدم و اونها انقدر در من درونی شده بود که وارد ناخوداگاهم شده بود، من انقدر خودم رو پایین برده بودم که با وجودی زیبایی، تحصیلات ولی حتی یک خواستگار هم نداشتم و از وقتی این مسائل رو فهمیدم و آگاهی من بالا رفت خواستگار های  خیلی خوبی برای من میاد
    🔺من همیشه وضعیت مالی پدرم رو مقصر ازدواج نکردنم میدونستم  و همین باعث شده بود هیچکس سراغ من نیاد و این حال من رو روز به روز بدتر میکرد، من با پدرم قهر بودم اما وقتی این طلسم رو دیدم ارتباط من با پدرم خیلی تغییر کرد و الان یک رابطه عاشقانه ای با پدرم دارم و با اگاهی هایی که کسب کردم دیگه ترس از دست دادن هم ندارم
    🔺میخوام بهتون بگم از هیچ چیزی نگران نباشید چون هر کسی به خدا توکل کنه نه ترسی داره نه نگرانی و همه ی آرزهاش به بهترین شکل براورده میشه
    دستاورد شماره 436
    سلام خدمت شما بانوی بزرگوار سرکار خانم هروی 
    سفر دقیقا زمانی که شروع که من حس میکردم خیلی قوی و جذاب و بی عیب هستم  و این سفر با اعتیاد همسرم شروع شد و این خیلی برای من غم انگیز بود، چون من پدرم هم اعتیاد داشت و من از بچگی درگیر این قضیه بودم و درد ها و غم های زیادی کشیده بودم و اونها رو به زندگی مشترکم هم آورده بود، اعتیاد خط قرمز من بود و همسرم اونو رد کرده بود
    من شکستم، داغون شدم، شوکه بودم از این اتفاق سخت، کلا فلج بودم و یک هفته توی خونه فقط کار من گریه بود، نمیتونستم حتی کوچکترین نیازهام رو برطرف کنه، با همسرم بحثمون شد و اون خیلی راحت بهم گفت میخوای بخوا، نمیخوای نخوا و این خیلی خیلی دردناک بود برام
    مقداری پول داشتم تصمیم گرفتم برم پیش دعانویس که زندگیم رو درست کنم ولی در نهایت دلم راضی نشد
    با کانال آشنا شدم ویس ها رو گوش کردم، تصمیم گرفتم اون پول رو بدم و دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم
    دوره جذابیت درونی رو گوش کردم، روی خودم کار کردم، متوجه شدم چقدر منی که همیشه فکر میکردم خیلی خوبم، عیب و ایراد داشتم، روی خودم کار کردم، خیلی تعجب بر انگیز بود که همسرم برگشت سمت من ، اما من همچنان توی نوسان بودم، رابطه من هم با همسرم بالا و پایین میشد، سایه های من باعث بحث و دعوا میشد
    دوره جزیره گنج رو تهیه کردم، با این دوره من تازه فهمیدم که بند نافم رو به همسرم وصل کرده بودم، واقعا جزیره گنج مثل تبری بود که ریشه ی وابستگی های من رو کند، فهمیدم نباید بچسبم به کسی و به زور بخوام تغییرش بدم، فهمیدم خدا هست و به اون احتیاج داشتم، من ترس از دست دادن شدیدی داشتم که با دوره جزیره خیلی خوب تونستم روش کار کنم و قوی شدم ، فهمیدم چقدر ارتعاشات منفی نسبت به خودم ، همسرم و زندگیم داشتم، مشغول پیدا کردن طلسم های روانیم بود و دیدم دقیقا شرایط زندگی مادرم برای من هم اتفاق افتاده
    یک روز تو گوشی همسرم چیزی دیدم که متوجه شدم همسرم قصد خیانت به من رو داره، این خیلی برای من عذاب اور بود، حس کردم تلاش های من بی فایده ست، خیلی غمگین و ناراحت بودم ولی این بار فرق داشت، بزرگترین دستاورد زندگی من توی اون لحظه بود که  من فهمیدم خودم میتونم اتفاقات ناخوشایند زندگیم رو درست کنم
    کاملا رابطم رو با همسرم قطع کردم، روی خودم کار کردم عمیقا، دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و طرد شدگی هام رو دیدم و دیدن حرفهای اون دوره دقیقا درباره من بود و احساس بی ارزشیم رو دیدم، با هر دوره ای یک وجه جدیدی از من نمایان میشد که روش کار کنم، 
    شما گفتید که وقتی روی خودت کار میکنی، آدمها از دور دستها متوجه میشن، این برای من اتفاق افتاد، انگار همسر من متوجه تغییراتم شده بود و به طرز عجیبی دنبال این بود که من رو به زندگی برگردونه، تغییر کنه، واسطه میفرستاد، بهم زنگ میزد و برای من تعجب برانگیز بود که ادمی که میگفت میخوای بخواه نمیخوای نخواه چرا داره انقدر تلاش میکنه، در نهایت تصمیم گرفتم به همسرم یک فرصت دوباره بدم
    به اون فرصت دوباره دادم و الان که چندماه از اون روز میگذره، میبینم قشنگترین فرصت عمرم رو به خودم دادم که این حجم از عشق و این همه لذت رو بتونم تجربه کنم، من توی چالش چهار ماهه هم شرکت کردم و همسرم کاملا تغییر کرد، دقیقا همه چیز هایی که میخواستم داره انجام میده و این خیلی خوبه مثل یک معجزه است واقعا! من خیلی نااگاه بودم، مدارم خیلی پایین بود، انگار لازم بود این اتفاقات بیوفته تا الماس درون من رو جلا بده، الان احساس میکنم خوشبخت ترین ادم روی زمینم، منی که به طرز فجیعی ترس از دست دادن داشتم، دیگه از هیچی نمیترسم
    الان بچم رو شاد و خوشحال میبینم، همسرم بهم میگه تو ناجی زندگی منی ، تو به من کمک کردی، اگر تو نبودی معلوم نبود وضع و اوضاع من چی بود و من از شنیدن این حرف ها خیلی خوشحال میشم که تونستم زندگی ای رو که تا این حد پتانسیل خوب و عالی شدن داشت تا احیا کنم و با طلسم ها و سایه های خودم نابودش نکردم، یاد گرفتم مسئولیت زندگیم رو بپذیرم و فهمیدم خودم و خدا برای زندگیم کافی هستین، من مثل صخره ای بودم که نیاز به این خرد شدن داشتم تا خودم رو پیدا کنم
    به اونهایی که نا امید میشن و اتفاقات سختی براشون پیش اومده میگم فقط باید امید و پشتکار داشته باشید، خدا کمک مون میکنه. نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم که به اینجا رسیدم براتون بهترینها رو از خدا میخوام.
    دستاورد شماره 437
    🔴توی چالش چهارماهه بهترین هدیه تولد رو از خدا گرفتم 
    🔺من از خانواده ای هستم که وضع مالی خوبی دارند، من دانشجوی دکتری هستم، ظاهرم خوبی دارم یکسال پیش با یک آقایی شدم، وارد رابطه شدیم، با هر کسی که من دوست میشدم همیشه کسانی بودند که موقعیت  و سطح شون  از من پایین تر بود و این باعث میشد که من همیشه بخاطر اون ها خودم رو پایین بیارم تا اونا احساس نکنند من دارم بهشون فخر میفروشم
    🔺من توی این رابطه هم خیلی خودم رو پایین آوردم، این آقا رو تشویق کردم که زبان بخونه، برای کارهای مهاجرتش کمکش کردم، تو تمام لحظات کنارش بودم، چون کاری هم نداشت حتی میگفتم لازم نیست هزینه ای کنی ،چون دوستش داشتم از خواسته ها و ارزش ها و باور هایی که در وجودم بود چشم پوشی میکردم 
    🔺کار های مهاجرت ایشون انجام شد، من حاضر شدم از درسم بگذرم، از توقعات پدر و مادرم بگذرم که بتونم با اون برم و الان میفهمم من بخاطر اون از همه چیزم داشتم میگذشتم همیشه در طول رابطه من چون دوستش داشتم و خب چون ترس از دست دادن هم داشتم هر چی میگفت کوتاه میومدم و این باعث میشه توی اون رابطه عمیقا احساس ارامش و خوشبختی نداشته باشم اما اون آقا در نهایت بخاطر یک مساله خیلی خیلی کوچک رابطه رو بهم زد، 
    🔺من خیلی گریه کردم، خیلی ناراحت شدم ، توی یک هفته من 5کیلو وزن کم کردم، ریخته بودم بهم، نمیتونستم بپذیرم منی که همه جوره باهاش راه اومد منو ول کرد
    🔺دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، تک تک چیز هایی که میگفتین من گریه میکردم و فهمیدم من چیکار با خودم کردم، تمام ارزش های خودم رو کنار گذاشتم بخاطر کسی که علاقه ی یک طرفه و نا بالغانه بهش داشتم، دوباره بقیه ی دوره ها رو گوش دادم، روی خودم خیلی کار کردم
    🔺وسط دوره جدایی تا تعالی بودم که دلم میخواست تمام حرفهامو بهش بزنم و باورنکردنی بود که اون آقا همون روز اومد دم در مون تا من رو ببینه و من تمام حرفهامو بدون ترس از دست دادن بهش گفتم و احساس سبکی کردم ، بین اون و عزت نفسم، عزت نفسم رو انتخاب کردم، اون آقا یک هفته بهم پیام میداد اما من در نهایت هر چی ازش داشتم پاک کردم و دیگه نمیخواستم اجازه بدم توی زندگیم باشه
    🔺بهترین هدیه تولدم رو خدا بهم داد ، از طریق دوستم با اقایی اشنا شدم که توی امریکا دانشجوی ترم اخر دکتری هست، این آقا خیلی خوب با من برخورد میکنه، دقیقا تک تک چیز هایی ک من میخوام داره، همون اخلاق ها، رفتار ها، درک و فهم و با من قصد ازدواج داره و ارزش و قدر من رو میدونه
    🔺من توی چالش چهار ماهه میخواستم اون آقا به ارزش های من احترام بگذاره و خیلی جالب بود که دقیقا همین رو ازش شنیدم که بهم گفت برای اینکه میبینم برای من ارزشمندی و یک سری چیز ها برای تو ارزش هست، من بخاطر تو از خیلی چیز ها میگذرم و به ارزش هات احترام میگذارم چون تو برای من مهمی و واقعا دوستت دارم و میخوام به دستت بیارم، خیلی برام جالب بود، شخصی با این همه فاصله زمانی ، مکانی داره به من و ارزش هام احترام میگذاره و من مجبور نیستم برای داشتنش خودم رو کوچک کنم، دیگه ترس از دست دادنی هم ندارم ، خودم رو شناختم، خودم رو باور کردم و دستاورد بزرگی هست که یاد گرفتم پای ارزش هام، پای خودم بایستم
    دستاورد شماره 438
    🔺وقتی دوره  از جدایی تا تعالی رو شروع کردم و طرد شدگی هام رو دیدم، خیلی بهم فشار می اومد و برام سنگین بود و بیشتر از نود در صد چیز هایی که شما گفتین رو من داشتم.
    🔺 من با وجودی که ده سال پیش یک تجربه جدایی داشتم فهمیدم خیلی از چیزها رو ندیده بودم و نپذیرفته بودم.
    🔺با دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس خیلی بخشیدم چیزهای خیلی زیادی گرفتم ولی با این دوره اتفاق دیگه ای برای من افتاد.
    🔺من احساس میکردم باید رابطه ای که الان دارم باید تموم کنم ولی با گوش دادن به دوره جدایی فهمیدم اشکال از من هست و این کار رو بار ها توی روابط مختلفم کرده بودم و دیگه تصمیمم نسبت به تموم کردن رابطه عوض شد
    🔺نقطه عطف این دوره برای من جایی بود که درباره دوست داشتن خودمون صحبت کردید، با اینکه درباره این موضوع توی خیلی از فایل ها صحبت کرده بودید ولی توی این دوره، انگار یه تلنگری به من خورد و نشانه های زیادی رو از جهان گرفتم و میدیدم آدمهایی که حتی برخورد کوتاهی با من دارند از من به عنوان یک آدمِ خیلی دوست داشتنی یاد میکنند.
    🔺من این رو پذیرفتم که من آدمی هستم که شایسته ی دوست داشته شدن هست و دوست داشتنی هست و انسانی هستم که پروردگار همجا بهم کمک میکنه و چیزی ازین بهتر و بالاتر نیست. من شب این روز پذیرفتم و فردا شبش نتیجه رو دیدم
    🔺فردی که باهاش در رابطه هستم به مناسب روز ولنتاین و روز زن، به طور خیلی خاصی من رو سوپرایز کرد و کادوی بزرگی به من داد. من خودم ماشین دارم ولی ایشون یک ماشین شاسی بلند بهم کادو دادند که از ماشین خودش هم گرون تره ، به دلیل اینکه میخواستند راحتی بیشتری رو برای من فراهم بکنند و اینجوری نبود که ایشون آدم بسیار متمول و بی دغدغه ای باشند، بلکه این رو انتخاب کردند که به من این هدیه رو بدن و این خیلی برای من با ارزش بود.
    🔺همچنان دارم با تمام دوره ها پیش میرم و میخوام بگم تغییراتی که در درون من از پارسال که شروع کردم تا الان بوجود اومده، اصلا قابل باور نیست، من یک آدم دیگه ای شدم و این رو همه ی اطرافیان به من میگن و توی رفتارشون میبینم
    🔺توی کارم خیلی پیشرفت کردم، موقعیت کاری من خیلی بهتر شده ، من با همون سطح دانش هستم ولی موقعیت کاری من خیلی تغییر کرده
    🔺روابطم با خانوادم، دوستام همه تحت تاثیر قرار گرفته. توی رابطه احساسیم، یک چیز های جدیدی رو دارم تجربه میکنم و اصلا تا حالا همچین حس و حالی رو نداشتم، قدرت حل مسائلم رو بدست آوردم. 
    🔺شما گفتید جایی که هیچ آشنایی وجود نداره، جهان حمایتش رو نشون میده و من این رو به چشم دیدم. من توی جایی قرار گرفتم که پایان ساعت اداری بود و من باید 3 تا کار اداری رو انجام میدادم، من شهر دیگه ای بودم، هیچ آشنایی نداشتم و به صورت کاملا معجزه آسایی همه کار های من انجام شد و مدیر آموزش دانشگاه مدارک من رو میبردند به اتاق های مختلف و مهر و امضا میگرفتند با اینکه این کار اصلا معمول نیست
    🔺وارد چالش من جدید شدم و به سلامت جسم و روحم میپردازم
    دستاورد شماره 439
    🔴خط قرمز من رو رد کرد،به من گفت میخوای بخواه نمیخوای نخواه، من ارتباطم رو باهاش قطع کردم روی خودم کار کردم،خیلی تعجب بر انگیز بود که همسرم برگشت که تغییر کنه، ازم فرصت خواست، ومن الان قشنگترین فرصت عمرم رو به خودم دادم


    🔺سفر دقیقا زمانی که شروع که من حس میکردم خیلی قوی و جذاب و بی عیب هستم  و این سفر با اعتیاد همسرم شروع شد و این خیلی برای من غم انگیز بود، چون من پدرم هم اعتیاد داشت و من از بچگی درگیر این قضیه بودم و درد ها و غم های زیادی کشیده بودم و اونها رو به زندگی مشترکم هم آورده بود، اعتیاد خط قرمز من بود و همسرم اونو رد کرده بود
    🔺من شکستم، داغون شدم، شوکه بودم از این اتفاق سخت، کلا فلج بودم و یک هفته توی خونه فقط کار من گریه بود، نمیتونستم حتی کوچکترین نیازهام رو برطرف کنه، با همسرم بحثمون شد و اون خیلی راحت بهم گفت میخوای بخوا، نمیخوای نخوا و این خیلی خیلی دردناک بود برام
    🔺مقداری پول داشتم تصمیم گرفتم برم پیش دعانویس که زندگیم رو درست کنم ولی در نهایت دلم راضی نشد
    🔺با کانال آشنا شدم ویس ها رو گوش کردم، تصمیم گرفتم اون پول رو بدم و دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم
    🔺دوره جذابیت درونی رو گوش کردم، روی خودم کار کردم، متوجه شدم چقدر منی که همیشه فکر میکردم خیلی خوبم، عیب و ایراد داشتم، روی خودم کار کردم، خیلی تعجب بر انگیز بود که همسرم برگشت سمت من ، اما من همچنان توی نوسان بودم، رابطه من هم با همسرم بالا و پایین میشد، سایه های من باعث بحث و دعوا میشد
    🔺دوره جزیره گنج رو تهیه کردم، با این دوره من تازه فهمیدم که بند نافم رو به همسرم وصل کرده بودم، واقعا جزیره گنج مثل تبری بود که ریشه ی وابستگی های من رو کند، فهمیدم نباید بچسبم به کسی و به زور بخوام تغییرش بدم، فهمیدم خدا هست و به اون احتیاج داشتم، من ترس از دست دادن شدیدی داشتم که با دوره جزیره خیلی خوب تونستم روش کار کنم و قوی شدم ، فهمیدم چقدر ارتعاشات منفی نسبت به خودم ، همسرم و زندگیم داشتم، مشغول پیدا کردن طلسم های روانیم بود و دیدم دقیقا شرایط زندگی مادرم برای من هم اتفاق افتاده
    🔺یک روز تو گوشی همسرم چیزی دیدم که متوجه شدم همسرم قصد خیانت به من رو داره، این خیلی برای من عذاب اور بود، حس کردم تلاش های من بی فایده ست، خیلی غمگین و ناراحت بودم ولی این بار فرق داشت، بزرگترین دستاورد زندگی من توی اون لحظه بود که  من فهمیدم خودم میتونم اتفاقات ناخوشایند زندگیم رو درست کنم
    🔺کاملا رابطم رو با همسرم قطع کردم، روی خودم کار کردم عمیقا، دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و طرد شدگی هام رو دیدم و دیدن حرفهای اون دوره دقیقا درباره من بود و احساس بی ارزشیم رو دیدم، با هر دوره ای یک وجه جدیدی از من نمایان میشد که روش کار کنم، 
    🔺شما گفتید که وقتی روی خودت کار میکنی، آدمها از دور دستها متوجه میشن، این برای من اتفاق افتاد، انگار همسر من متوجه تغییراتم شده بود و به طرز عجیبی دنبال این بود که من رو به زندگی برگردونه، تغییر کنه، واسطه میفرستاد، بهم زنگ میزد و برای من تعجب برانگیز بود که ادمی که میگفت میخوای بخواه نمیخوای نخواه چرا داره انقدر تلاش میکنه، در نهایت تصمیم گرفتم به همسرم یک فرصت دوباره بدم
    🔺به اون فرصت دوباره دادم و الان که چندماه از اون روز میگذره، میبینم قشنگترین فرصت عمرم رو به خودم دادم که این حجم از عشق و این همه لذت رو بتونم تجربه کنم، من توی چالش چهار ماهه هم شرکت کردم و همسرم کاملا تغییر کرد، دقیقا همه چیز هایی که میخواستم داره انجام میده و این خیلی خوبه مثل یک معجزه است واقعا! من خیلی نااگاه بودم، مدارم خیلی پایین بود، انگار لازم بود این اتفاقات بیوفته تا الماس درون من رو جلا بده، الان احساس میکنم خوشبخت ترین ادم روی زمینم، منی که به طرز فجیعی ترس از دست دادن داشتم، دیگه از هیچی نمیترسم
    🔺الان بچم رو شاد و خوشحال میبینم، همسرم بهم میگه تو ناجی زندگی منی ، تو به من کمک کردی، اگر تو نبودی معلوم نبود وضع و اوضاع من چی بود و من از شنیدن این حرف ها خیلی خوشحال میشم که تونستم زندگی ای رو که تا این حد پتانسیل خوب و عالی شدن داشت تا احیا کنم و با طلسم ها و سایه های خودم نابودش نکردم، یاد گرفتم مسئولیت زندگیم رو بپذیرم و فهمیدم خودم و خدا برای زندگیم کافی هستین، من مثل صخره ای بودم که نیاز به این خرد شدن داشتم تا خودم رو پیدا کنم
    🔺به اونهایی که نا امید میشن و اتفاقات سختی براشون پیش اومده میگم فقط باید امید و پشتکار داشته باشید، خدا کمک مون میکنه
    دستاورد شماره 440
    🔴 بعد چالش ۴ماهه فردی به زندگی من اومد که همه آیتم های دلخواهم رو داره
    🔺من سه سال توی ارتباطی بودم که مجبور بودم دست و پام و قطع کنم تا توی چهارچوب اون رابطه جا بشم
    🔺این رابطه باعث شد من رشد کنم، خودم و پیدا کنم و اون کسی که واقعا باید عاشقش باشم و پیدا کنم 
    🔺یک تلنگر باعث شد دوره ها رو شروع کنم ولی  با جان و دل گوش میدادم‌ هر روز در هر لحظه. من از این دوره ها واقعا نوشیدم و دوره عزت نفس باعث شد من روی پای خودم بایستم. چون من توی اون رابطه له شده بودم و فرو ریخته بودم با عزت نفس بعد دو هفته خودم بلند شدم و قویتر شدم 
    🔺چالش ۴ماهه رو شروع کردم 
    🔺بعد یک ماه آقایی به زندگی من اومد که همه آیتم هایی که برای چالش ۴ماهه نوشته بودم و داره. هیچ وقت همچین آدمی توی زندگی من نبوده
    🔺الان که برمیگردم و نگاه میکنم میبینم چقدر آگاهی میتونه در زندگی ما نقش داشته باشه، و چقدر ما خودمون در زندگیم موثر هستیم 
    🔺دوره جزیره گنج رو دوباره شروع کردم و ارتباط من با جهان یه جور دیگه برقرار شده 
    🔺من خودم رو از نو ساختم، یک سال از شروع دوره ها میگذره و من چقدر تغییر کردم اصلا با پارسالم قابل مقایسه نیستم، پدرم که منو مظهر بداخلاقی میدونست به من میگن تو  واقعا تغییر کردی خیلی اروم شدی. خانواده ام و اطرافیانم واقعا تغییرات رو در من میبینن و میگن.
    🔺همه دوست دارن با من باشن ولی من دوست دارم با خودم‌باشم، چون خودم و پیدا کردم و دوستش دارم‌.الان دیگه میدونم ارزشم به چیه و چی در درونمه
    دستاورد شماره 441
    🔴چالش 4ماهه همسری رو که همیشه آرزوش رو داشتم به من هدیه کرد و جدایی ما اتفاق نیوفتاد


    🔺من پدر پرخاشگری داشتم، پدرم رفتارهای خوبی با ما نداشت، من تجربه تجاوز داشتم، برای فرار از خونه پدری من توی 16سالگی ازدواج کردم و از چاله به چاه افتادم چون من بلوغ روانی لازم رو نداشتم
    🔺همسرم شد پدر دوم، همونطور خشونت داشت، بی مسئولیت بود، من رو 10 سال در یک اتاق 12 متری نگه داشت، من مستقل شدم ولی شوهرم هیچ هزینه ای برای من نمیکرد و هیچ کاری برای من نمیکرد، اصلا ازم نمیپرسید پولی داری؟ مشکلی داری؟
    🔺خشونت های همسرم به پسرم کشیده شد، مثل کودک آزار رفتار وحشتناکی باهاش داشت، از آویزون کردنش، پرت کردنش توی شیشه ، ... این ها باعث شد پسر من 3 بار خودکشی کنه و در نهایت من در خواست طلاق دادم
    🔺دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و از همون اول دستاورد داشتم، من به دلیل زندگی سختم اصلا خواب خوبی نداشتم، با این دوره به آرامش رسیدم، گفتگوی درونی خیلی زیاد من تموم شد، من قبلا حس قربانی بودن داشتم، پر از سوال بودم اما با جذابیت درونی منی که همیشه اشک میریختم حالا یک مادری شدم که لبخند میزدم و پسرم تعجب میکرد
    🔺دوره جزیره گنج رو تهیه کردم و وارد چالش چهارماهه شدم و چیز هایی که دوست داشتم نوشتم من هیچوقت حضور شوهر رو در زندگیم حس نمیکردم، با این دوره به درونم سفر کردم، سایه ها و طلسم هام رو دیدم، طلسم های مالی خودم رو دیدم و قفل هام رو دیدم، تمام کسانی که به من آزار رسونده بودند بخشیدم و رها کردم
    🔺بک شب به نقطه خلا رسیدم، قصد خودکشی داشتم،  خانوادم بخاطر تصمیم طلاقم بهم پشت کرده بودند، شوهرم پشت کرده بودم، تو اخرین لحظه با یاد اوری ویسای جزیره گنج از خودکشی منصرف شدم و با خدا حرف زدم و ازش نجات خواستم
    🔺مچ دست من شکست، انگار جهان میخواست زندگی من رو متوقف کنه و زمین گیر شدم یک ماه و از این مدت برای کار کردن روی خودم استفاده کردم، دوره ها رو دوباره مرور کردم
    🔺دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، لحظه لحظه این دوره، تمام زندگی من رو به تصویر میکشید، تمام طرد شدگی ها و عفونت هایی که داشتم با این دوره سر باز میکرد و خالی میشدم، کوله بار سنگین دوران کودکی من با این دوره از دوشم برداشته شد و احساس سبکی میکردم، من خیلی گریه کردم، مشکلاتم رو دیدم، با فایل سیزده این دوره قفل اصلی زندگی من باز شد و من چیزی رو دیدم که هیچوقت نمیدیدم و به جاش پدرم رو مقصر مشکلاتم میدونستم، طلسم های روانی بزرگی که از مادرم گرفته بودم رو دیدم و فهمیدم به همون دلیل هست که من با وجود زیبایی و ویژکی های خوبم، هیچوقت خودم کامل و خوب و کافی نمیدونستم، من همیشه خودم رو کم میدونستم، ترس از دست دادن داشتم و قفل من با این دوره باز شد، با درون خودم ارتباط برقرار کردم و روی اسقلالم کار کردم، من سال ها به همه وابستگی شدید داشتم، همه رو میدیدم جز خودم با این دوره خودم رو پیدا کردم و چراغ سبز های زندگی من شروع شد
    🔺فردی به خونه من اومد و گفت کسی که همسرم رو توی دادگاه کمک میکرده ما بودیم، از من حلالیت خواستند و حتی حاضر شدند به نفع من توی دادگاه حاضر بشن
    🔺رفتار شوهرم برای من عجیب بود، محبت خیلی زیادی به من میکرد، اعتراف کرد که من اشتباه کردم، از من واقعا طلب بخشش کرد، گفت سر من چنان به سنگ خورده که من یک فرصت دیگه ازت میخوام، همه چی رو جبران میکنم، نمیخوام طلاق بگیریم، شروع کرده بود هزینه های من رو دادن و دیدم چالش چهار ماهه داره جواب میده، بار های برای من خرید کرد، بار ها به حساب من پول ریخت ، لوازم خونه رو عوض کرد، من رو مدام خرید میبرد و اینا برای من خیلی عجیب بود
    🔺من دیگه از طلاق منصرف شدم، شوهرم گفت من عاشق تو بودم و هستم و راضی به جدایی نیستم، من زن مستقلی بودم که خونه ، زمین، ماشین، ... داشتم ولی شوهرم هیچوقت موفقیت های من رو نمیدید و هیچوقت نشد به من افتخار کنه ولی حالا شوهرم شروع کرد به گفتن تمام چیز هایی که آرزو داشتم و ما مساله ی طلاق رو برای خودمون تموم کردیم
    🔺زندگی ما داشت آروم میشد که به چالش جدیدی خوردم و تست کرونای شوهرم مثبت شد، حالش هرروز بدتر میشد و بستری شد، صدا و نفس هاش ضعیف شده بود و فشار زیادی روی من بود، با سختی داروی تقویتی برای شوهرم تهیه کردیم و کم کم شوهرم حالش بهتر شد و مرخص شد، انگار معجزه شد چون همسرم واقعا مرگ رو چشید
    🔺تمام دوره ها و چالش چهار ماهه الان تبدیل شد به مردی که عاشق تر از همیشه هست و من آرزوشو داشتم، مردی که احساساتش رو به زبون میاره، مردی که هزینه میکنه برای من و ما الان عاشقانه کنار هم هستیم و این رو توی تمام حرفهاش حس میکنم، زندگی ای که یکسال و نیم به بن بست شدید خورده بود و در استانه جدایی بودیم، امروز به اینجا رسیده و واقعا معجزه اتفاق افتاد
    پشتیبانی