همسر آرمانی من

سلام سوده عزیزم.من وارد چالش چهارماهه شدم، خصوصیات مرد مورد علاقه مو نوشتم ولی اصلا فکرش رو هم نمیکردم به این زودی کسی وارد زندگیم بشه خیلی اتفاقی با اقایی اشنا شدم که خودمم هنوز باورم نمیشه و آشنایی جالبی داشتیم، این اقا تقریبا تمام خصوصیات مورد نظر منو داره، مدام بهم میگه چه ارامش خاصی داری، من تا حالا این آرامش رو توی کسی ندیدم، انرژی تو فوق العاده ست ، همش دوست داره با من صحبت کنه و منو ببینه ، ایشون هم آرامش خاصی داره و خیلی اقای با شخصیت و موجهی هست و صحبت ها و رفتار هاش خیلی خیلی عالیه من دارم با هشیاری رابطه رو جلو میبرم، من همیشه ترس از دست دادن روابطم رو داشتم و خیلی روی اون کار کردم، روی قفل و طلسم و سایه هام کار کردم و با وجودی که این اقا موقعیت خیلی خوبی داره ولی دیگه ترس از دست دادنش رو ندارم، اصلا وابسته به این اقا نیستم، احساس بی ارزشی ندارم که رابطه رو تخریب کنم و حد و مرز های خودمو دارم این اقا شرایط خوبی داره، جذابیت درونی داره و این رو موقعیت خوبی میبینم که به خودشناسی خودم کمک کنم با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس علاقه حقیقی خودم رو پیدا کردم و خیلی خوشحالم نشانه های جهان رو دیگه میبینم ، تمرینات جذابیت درونی رو دارم انجام میدم و اثارش رو میبنیم ، حالم خیلی خوبه ، ارامش دارم، هدفمند شدم، خودم رو دوست دارم و با خودم ارتباط خوبی میگیرم.شکرگزارم که با شما اشنا شدم

سلام سوده جان. من یک سال و نیم قبل با کانال آشنا شدم . دختری بودم احساساتی ، عصبی ، پرخاشگر و فقط حرف باید حرف من می بود در غیر این صورت همه چیز تموم میشد و من خیلی خودخواه و مغرور بودم . فقط با فایل های کانال و گوش کردن به دستاورد ها آروم شدم و صبور شدم و اون زمان مردی که دو سال باهاش در ارتباط بودم و بهم گفته بود اصلا قصد ازدواج نداره و خانواده من اصلا راضی نیستند، به سمت من اومد و ازم خواستگاری کرد و عقد کردیم و اون جا بود که من کار کردن روی خودم رو رها کردم و دیگه ویس ها رو گوش ندادم و وارد زندگیم شد چون کار خوبی داشتم، درامد خوبی داشتم و ظاهرا مشکلی نبود با گذشت یکسال با همسرم به اختلاف خوردیم، وارد پروسه طلاق شدیم، من احساس میکردم اگر همسرم تو زندگی من نباشه من میمیرم، بخاطر اینکه کنارم بمونه انواع باج ها رو دادم با اینکه اون بار ها تحقیرم میکرد، بهم توهین میکرد، هزاران تهمت به من و خانواده من میزد ولی من همچنان دوستش داشتم و هیچوقت نمیخواستم از دستش بدم، سعی کردم راضی نگهش دارم تا اینکه کار به جایی رسید که همسرم همراه با خانواده ش، من رو از خونه بیرون کردند و در خونه رو روی من قفل کردند و بهم توهین کردند و ما راهی دادگاه شدیم برای طلاق وقتی این اتفاق برای من افتاد تصمیم گرفتم دوره ها رو تهیه کنم، اولش جذابیت درونی رو تهیه کردم و گوش دادم، بار ها تکرار کردم، نوت برداری کردم، مدام فایل ها رو گوش میکردم شبانه روز ، به این نتیجه رسیدم چقدر خودم و ارزشم و شخصیتم رو در برابر همسرم کوچک کردم که ایشون با وجودی که سطح خیلی پایین تری از من داشت، به خودش جرات میداد منو تحقیر کنه و بهم توهین کنه با کار کردن روی خودم این اقتدار رو پیدا کردم که دیگه همسرم رو چک نکنم با این که برام سخت بود و رهاش کنم ، من حتی با فکر کردن به رفتار های همسرم تمام دست و پام می لرزید حتی فقط با فکر کردن به خودش و حرفاش و به خودم قول دادم دیگه بهش فکر نکنم، دیگه احساس نیاز به مردی نداشته باشم. درسواره استغنا بهم کمک کرد که بتونم دگمه افزایشی و بزنم. دوره جدایی تا تعالی کمکم کرد با درونم و با کودک درونم آشتی کردنم و با خودم ارتباط برقرار کردم و دیدم خودم چقدر به خودم توهین کرده بودم، دیگه به این فکر نبودم همسرم میاد یا نه، داره چیکار میکنه توی اولین جلسه دادگاهم انقدر محکم بودم که هیچ کس باورش نمیشد انقدر راحت بتونم مردی رو که همه میدونستند من می پرستمش، نسبت بهش بی تفاوت باشم و هیچ کس باورش نمیشد من همون دخترم و تونستم مستقل باشم و روی پای خودم بایستم من فهمیدم اگر خودم، خودمو دوست داشته باشم و خودمو با ارزش بدونم ، آدمهایی که کنارم هستند نمیتونن زندگی من رو تغییر بدن و منو کنترل کنند، الان آدمهای اطرافم دارن تلاش میکنند که کنار من باشند بعد از گذشت مدتها که همسرم هیچ ارتباطی با من نداشت و حتی یک پیام هم بهم نداده بود، حالا بهم پیام داده و بهم گفت من نمیخوام طلاقت بدم، من میخوام کنار تو باشم ، همون ادمی که بارها بهم بی حرمتی کرد و رفتاری داشت که شایسته من نبود، حالا میخواد کنارم باشه و این حاصل دست رنج تلاشی هست که روی خودم کردم من دستاورد های درونی و تغییرات درونی بسیاری داشتم و بازتابش رو در تمام اطرافیانم و حتی در جلسه دادگاه دیدم که قاضی چطور محو من شده بود.ممنونم خانم هروی جان