چگونه یک رابطه بهتر بسازیم؟

سلام سوده جانم من با چالش چهارماهه اول خواستگارانی برام اومدند که خیلی جدی بودند و من قبلا همچین خواستگارانی نداشتم زمانی با دوره ها آشنا شدم که حال خوبی نداشتم و از یک رابطه طرد شده بودم و حالم به شدت بد بود، مدام دنبال فالگیر و دعانویس بودم، دیگه خسته شده بودم، میخواستم وضعیتم تغییر کنه، از خدا کمک خواستم و با کانال آشنا شدم دوره جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم، از همون روز اول حالم خوب شد و احساس ارزشمندی بهم دست داد و نیرو گرفتم که تغییر کنم، آرامشم خیلی بالا رفت و جذابیتم بین همکارانم هم خیلی بالا رفت من قبلا جذابیت داشتم ولی پایدار نبود و آدمهایی که به سمتم می اومدند بعد از مدتی، بخاطر مشکلاتی که در روان من بود، اونها از من فاصله میگرفتند، اون آدم با رفتنش و ضربه ای که به من زد من رو متوجه اشکالاتم و نقاط ضعفم کرد و فهمیدم چرا آدمها از نزدیک شدن به من میترسند با دوره ها انگیزه گرفتم و باشگاه رفتم و منی که همیشه خیلی چاق بودم، به هیکل و اندام ایده آلم رسیدم و خیلی از خودم لذت میبردم توی قرعه کشی ها و مسابقات برنده میشدم و همه بهم میگفتند چقدر خوش شانسی ولی من برای این خوش شانسی بها دادم و واقعا خواستم خودم رو تغییر بدم با دوره جزیره گنج ارتباطم با خدا فوق العاده شد و یکی از خواستگارانم بهم میگفت من اصلا تا حالا عاشق نشده بودم، یکیشون میگفت شب و روز دارم به تو فکر میکنم ولی من نخواستمشون چون نمیخواستم از استاندار هام کوتاه بیام وارد چالش چهارماهه دوم شدم، دوباره روی خودم کار کردم و میخواستم شخصیت خودم رو ارتقا بدم، جالب بود، خانواده ی آقایی که از یکسال پیش میخواست با من آشنا شه ولی به خواستگاری نرسیده بود، دوباره اقدام کردند برای خواستگاری ولی این بار جدی ! من برای اولین بار این آقا رو دیدم و برای من باور نکردنی بود، این آقا به شدت شبیه من بود و دیدم مسیر فکری این آقا خیلی نزدیک به منه، چیز هایی که من توی چالش واسه خودم در نظر گرفته بودم، این آقا به زبون میاورد، به هر چیزی فکر میکردم، اون آقا درباره ی اون صحبت میکرد، انقدر شبیه به هم بودیم که اون آقا هم باورش نمیشد و ریز به ریز به خواسته های من نزدیک بود و همه ی معیار های منو داشت من و این آقا بیشتر آشنا شدیم ، این آقا و خانواده شون به طور جدی از من خواستگاری کردند و مراسم بله برون و عقد انجام شد و این آقا الان همسر من هستند من قفل ازدواجم رو دیدم و فهمیدم پدرم مانع ازدواج من بود و من روی این قفلم کار کردم و فهمیدم چرا با وجود زیبایی، تحصیلات هیچ کدوم از روابطم به ازدواج نمیرسید، طوری که من باورم نمیشد ازدواج کنم چه برسه به این سرعت این آقا الان داره خودش و حرفهاش و دوست داشتنش رو به من ثابت میکنه من دقیقا یک سال روی خودم کار کردم ، تیر پارسال رابطه من تموم شد و شروع کردم به کار کردن روی خودم و تیر امسال با آقای دلخواهم ازدواج کردم و تونستم خودم و خدای خودم رو بهتر و بیشتر بشناسم باورنکردنی بود که تمام مراحل و آمادگی ما برای ازدواج خیلی راحت و به سرعت و قشنگ انجام شد و اینو از دوره ها دارم و خیلی برای من معجزه وار بود و خدارو شکر میکنم و دارم بیشتر روی خودم کار میکنم که توی زندگیم عاقل و با جذابیت و با اعتماد به نفس باشم دوره از جدایی تا تعالی هم خیلی بهم کمک کرد که بتونم رابطه قبلیم رو به طور کامل فراموش کنم و در خودم خلا به وجود بیارم که همسرم به زندگیم بیاد. سپاس بیکران

سلام سوده جانم من با چالش چهارماهه اول خواستگارانی برام اومدند که خیلی جدی بودند و من قبلا همچین خواستگارانی نداشتم زمانی با دوره ها آشنا شدم که حال خوبی نداشتم و از یک رابطه طرد شده بودم و حالم به شدت بد بود، مدام دنبال فالگیر و دعانویس بودم، دیگه خسته شده بودم، میخواستم وضعیتم تغییر کنه، از خدا کمک خواستم و با کانال آشنا شدم دوره جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم، از همون روز اول حالم خوب شد و احساس ارزشمندی بهم دست داد و نیرو گرفتم که تغییر کنم، آرامشم خیلی بالا رفت و جذابیتم بین همکارانم هم خیلی بالا رفت من قبلا جذابیت داشتم ولی پایدار نبود و آدمهایی که به سمتم می اومدند بعد از مدتی، بخاطر مشکلاتی که در روان من بود، اونها از من فاصله میگرفتند، اون آدم با رفتنش و ضربه ای که به من زد من رو متوجه اشکالاتم و نقاط ضعفم کرد و فهمیدم چرا آدمها از نزدیک شدن به من میترسند با دوره ها انگیزه گرفتم و باشگاه رفتم و منی که همیشه خیلی چاق بودم، به هیکل و اندام ایده آلم رسیدم و خیلی از خودم لذت میبردم توی قرعه کشی ها و مسابقات برنده میشدم و همه بهم میگفتند چقدر خوش شانسی ولی من برای این خوش شانسی بها دادم و واقعا خواستم خودم رو تغییر بدم با دوره جزیره گنج ارتباطم با خدا فوق العاده شد و یکی از خواستگارانم بهم میگفت من اصلا تا حالا عاشق نشده بودم، یکیشون میگفت شب و روز دارم به تو فکر میکنم ولی من نخواستمشون چون نمیخواستم از استاندار هام کوتاه بیام وارد چالش چهارماهه دوم شدم، دوباره روی خودم کار کردم و میخواستم شخصیت خودم رو ارتقا بدم، جالب بود، خانواده ی آقایی که از یکسال پیش میخواست با من آشنا شه ولی به خواستگاری نرسیده بود، دوباره اقدام کردند برای خواستگاری ولی این بار جدی ! من برای اولین بار این آقا رو دیدم و برای من باور نکردنی بود، این آقا به شدت شبیه من بود و دیدم مسیر فکری این آقا خیلی نزدیک به منه، چیز هایی که من توی چالش واسه خودم در نظر گرفته بودم، این آقا به زبون میاورد، به هر چیزی فکر میکردم، اون آقا درباره ی اون صحبت میکرد، انقدر شبیه به هم بودیم که اون آقا هم باورش نمیشد و ریز به ریز به خواسته های من نزدیک بود و همه ی معیار های منو داشت من و این آقا بیشتر آشنا شدیم ، این آقا و خانواده شون به طور جدی از من خواستگاری کردند و مراسم بله برون و عقد انجام شد و این آقا الان همسر من هستند من قفل ازدواجم رو دیدم و فهمیدم پدرم مانع ازدواج من بود و من روی این قفلم کار کردم و فهمیدم چرا با وجود زیبایی، تحصیلات هیچ کدوم از روابطم به ازدواج نمیرسید، طوری که من باورم نمیشد ازدواج کنم چه برسه به این سرعت این آقا الان داره خودش و حرفهاش و دوست داشتنش رو به من ثابت میکنه من دقیقا یک سال روی خودم کار کردم ، تیر پارسال رابطه من تموم شد و شروع کردم به کار کردن روی خودم و تیر امسال با آقای دلخواهم ازدواج کردم و تونستم خودم و خدای خودم رو بهتر و بیشتر بشناسم باورنکردنی بود که تمام مراحل و آمادگی ما برای ازدواج خیلی راحت و به سرعت و قشنگ انجام شد و اینو از دوره ها دارم و خیلی برای من معجزه وار بود و خدارو شکر میکنم و دارم بیشتر روی خودم کار میکنم که توی زندگیم عاقل و با جذابیت و با اعتماد به نفس باشم دوره از جدایی تا تعالی هم خیلی بهم کمک کرد که بتونم رابطه قبلیم رو به طور کامل فراموش کنم و در خودم خلا به وجود بیارم که همسرم به زندگیم بیاد. سپاس بیکران

واقعا درسته..😍😍😍

عالی