چراواقعافکرمی کنیدشماکوتاهی کردید!؟بایدزودتررابطه روتموم می کردید،خداروشکرکنیدکه رابطه به جایی نرسیدکه تاآخرعمرعذاب بکشیدکه به احتمال زیادهم خیلی راحت جدامیشدن وبازشماعذاب می کشیدیدواقعااون آقامریض بودن کمبودداشتن خیلی راحت شدین که تموم شداین رابطه.
|
درود خانم هروی گرامی.راستش این اولین ارتباط نوشتاری من با مجموعه شماست.هنوز هم بلد نیستم برای ارسال دستاوردم با کدام بخش در ارتباط باشم اما چون حس نوشتن در من بیدار شده بود دل به دریا زدم و عمل کردم.
داستان من از اوایل تابستان ۹۸ شروع شد.بعد از تلاشی نا موفق برای رهایی از ازدواجی ۷ ساله، سرد،بی روح،جانکاه و ملال آور.بعد از طرد شدن از طرف کل خانواده،بی پول و بی حامی و ترس از تهدید های همسرم برای به اجرا گذاشتن مهریه ای سنگین مجددا ناچار به ادامه زندگی مشترک شدم.
شروع تحولات با تهیه دوره جذابیت درون بود.دریافتم چطور باید انرژی های درونی خودم را حفظ کنم و حتی آنها را افزایش بدهم.با آگاهی آنچه را که از این دوره آموخته بودم در جز جز زندگی روز مره ام اجرا کردم.کار آسانی نبود مخصوصا برای دل شکسته ای چون من،اما میدانستم بهترین کمک من به خودم همین است.نتایج در عرض دو ماه ظاهر شدند وارد معاملاتی شدم که برای من بسیار سود آور بودند.دیگر اکنون به استقلال مالی رسیده بودم و نیازی به پول پدرم نداشتم.غرور شکسته ام احیا شد.مهمترین فرد زندگی من که بسیار مغرور هم بود با من تماس گرفت و بسیار سعی کرد بابت گذشته از من دلجویی کند و بارها موکدا عینا میگفت که تو چقدر عوض شده ای.دیگر اکنون من میدانستم این تغییرات حاصل چیست.دوره جزیره گنج را شروع کردم اما راستش هنوز حتی از نام کلمه طلاق می ترسیدم.سعی میکردم با خودم کنار بیایم که با وجود تمام این دستاوردهای مثبت فعلا محکوم به قبول این زندگی مشترک ملال آور هستم.کم کم احساس کردم در لایه های زیرین روح و روانم اتفاقاتی در حال روی دادن است.به سراغ دوره( از عزت نفس تا اعتماد به نفس) رفتم.به ناگاه همه چیز متحول شد.این روح ترس خورده از طرد و طلاق گویی باز بیدار شده است و دیگر مثل سابق نمیترسد.مبحث تضاد بین ارزش های فردی و ارزش های جامعه و خانواده در دوره( از عزت نفس تا اعتماد به نفس)،چشم سوم مرا باز کرد.گویی گره های کور روانم به یکباره نمایان شدند.آنجا که صحبت از جنگجوی درون کردید تو گویی فقط با من حرف میزنید.جنجگوی من بیدار شد:یا رها خواهم شد یا جان خواهم داد.اینبار دیگر نه از طلاق می ترسیدم و نه از مهریه و نه از طرد و تهمت خانواده.تصمیمم را برای جدایی اعلام کردم.به طرز معجزه آسایی حالم بهتر شد و با حفظ استقلال مالی از آن خانه زندگی سرد و بی روح بیرون آمدم و حتی شهر محل زندگی من عوض شد.در شهر جدید به دنبال کار می گشتم که خیلی سریع یک کار فوق العاده عالی و با کلاس اجتماعی زیاد و در حیطه تخصصیم به بنده پیشنهاد شد.همسرم که مهریه را به اجرا گذاشته بود برای مصالحه مهریه پا پیش گذاشته است.داستان من هنوز ادامه دارد ولی من دیگر حامد گذشته نیستم و از مشکلات و موانعم بسیار بزرگتر هستم.من این همه را اول لطف پروردگار عاشق میدانم و بعد آگاهی خودم که از گوش جان سپردن به دوره های شما حاصلم شد.
|
باید ادامه بدم همراه شما امروز فهیمدم قرارنیست گذشته رو فراموش کنم اون جزیی از زندگیمه فقط قراره ازش درس بگیرم برای همین امروز به خودم اجازه دادم هرچقدر دلم میخواد گریه کنم ولی فقط امروز یا شاید فقط چندروز دیگه خدایا سوده راهی بود برای رسیدن به تو بازم همیشه کمکم کن
|
باید ادامه بدم همراه شما امروز فهیمدم قرارنیست گذشته رو فراموش کنم اون جزیی از زندگیمه فقط قراره ازش درس بگیرم برای همین امروز به خودم اجازه دادم هرچقدر دلم میخواد گریه کنم ولی فقط امروز یا شاید فقط چندروز دیگه
|
اولین باره که تو یه چالش شرکت میکنم حتی نمیدونم کی شروع شده وآیا تموم شده یا نه؟اما برای من یه شروعه.دوره ها رو سال گذشته خریدم نصفه ونیمه گوش کردم با اینکه جدی نگرفتم اما نتایج خیلی خوبی برام داشت واین باعث شد امروز توی روزهای نه چندان خوب زندگیم دوباره عقبگرد کنم و یه بار دیگه خیلی به زندگیم نگاه کنم اینو اینجا نوشتم تا هرروز بخونم و یادم باشه که شروع کردم.خدایا به امید تو!!!
|
|
سلام سوده عزیزم.اواخر دیماه بود که کل فایلها رو تهیه کردم، زمانیکه از یک رابطه مخرب ۳ ساله بیرون اومده بودم، پای مادرم شکست و ۴ روز بعد پدرم روانه بیمارستان به بخش ای سی یو شدند. آنقدر سرعت این وقایع زیاد بود که وقتی به خودم اومدم دیدم خواهر بزرگم رسیده ایران برای کمک و ازش خواستم ۲-۳ روز به من کاری نداشته باشه تا بتونم استراحت کنم و انرژی بگیرم و بروم خانه پدری کمک حال باشم دوباره. تمام این وقایع باعث شد انرژی جنگجوی من فعال شه، همراه با چالش ۴ ماهه و من جدید تونستم :
۱- ۸ کیلو وزن کم کنم، ۲- روابط با مادر و پدر و خواهرم رو احیا کنم و اعتدال ببخشم ۳- قدر دان و شکرگزار باشم برای هر آنچه که دارم ۴- بعد از یک عالمه کشمکش درونی رها کنم و ببخشم اول خودم رو و بعد فرد عاطفی زندگیم رو ۵- دوره جدایی تا تعالی از نظر من تکمیل کننده دوره هاست، انگار حرف آخر رو میزنه، جواب تمام سؤالها رو میده. کلی سایه و گره پیدا کردم و همچنان به دنبال بقیشون هستم. با مادر و پدر و خواهرم راجع به طردشدگیهام صحبت کردم و آرام همه چیز در حال بهبود هست. ۶- با آقایی در تماس هستم که بسیار شبیه من هستند و کاملا تفاوت بینشم نسبت به ارتباط با ایشون و رابطه های گذشتم رو میبینم. ۷- همچنان رو خودم کار میکنم و وارد چالش ۴ ماهه برای بار دوم شدم. ۸- بسیار بسیار از شما سوده عزیزم سپاسگزارم برای آگاهی که به من دادین و ممنون که با برگزاری چالشها و فایلها و غیره این راه رو برای ما هموار کردین که ادامه بدیم همگی در جهت آگاهی و زندگی سالم 😊
|
عزیزم منم مثل تو این شرایط رو تو دو سال داشتم. دو سال خودم رو فدای کسی کردم که ارزش ده دقیقه وقت گذاشتن رو هم نداشت. و خیلی راحت منو گذاشت کنار و رفت ازدواج کرد و در کمال پررویی گفت مگه من چیکار کردم؟! من و تو یه چیزی میخواستیم که نشد. اما.....
دو سه ماه بعد با اظهار پشیمونی برگشت که میخوام طلاقش بدم تو خیلی بهتری من اشتباه کردم یه مدت فقط به درد دل هاش گوش کردم اما در آخر گفتم دیگه تو رو نمیخوامت. و درست چند ماه بعد فرشته زندگیم رسید. مرد آرزوهام. مردی که هر دختری آرزوشو داره. مرد زندگی. مرد با غیرت. مردی که مردانگی برازنده شه. مردی که خانواده م هم شدیدا بهش علاقه دارن. من الان تو اوج خوشبختیم. من نه هردوی ما. میدونی چرا؟ چون با اون رابطه ی بد و آشنایی با زندگی سالم درس هایی آموختم که بهشون نیاز داشتم. خداوند اونقدر من رو دوست داشت که با اون رابطه ی بد منِ خام رو پخت. من حالا می فهمم که مردونگی به صدای بلند داشتن نیست به دل بزرگ داشتنه. غیرت به داد و بیداد کردن و محدود کردن نیست غیرت اینه که نذاری آب تو دل خانومت تکون بخوره نذاری غم تو دلش بیاد. مرد با غیرت زنشو خوشحال می کنه و می خندونه نه اینکه به خاطر یه خنده یک هفته با همسرش قهر بکنه. من حالا میفهمم که خدا چقد منو دوست داشته و خودم خبر نداشتم. خدارو صد هزار مرتبه شکر الان دقیقا یکسال هست که یک زندگی عاشقانه و سرشار از آرامش رو دارم و هرروز همسرم بخاطر این پختگی و بلوغم بهم افتخار می کنه و مدام میگه آخه تو چقد دختر فهمیده ای هستی. چرا پس بقیه دخترا جای لوس بازی های دخترونه مثل تو اینقد درک و شعورشون بالا نیست؟ و من همیشه بهش میگم چون اونها هنوز به ارزش واقعی خودشون پی نبردن چون هنوز مفهوم واقعی زندگی کردن رو نمی دونن. چون هنوز با زندگی سالم آشنا نشدن. خانم هروی شما لایق بهشت هستید. چون این دنیای مارو بهشت کردیذ😘🌹
|
شما چرا قدر و ارزش خودتو نمیدونی، چرا فکر میکنی تنها مرد روی کره زمین همینه؟ بنظرم این مشکلات تو خونواده هایی هست که دخترا یا برادر ندارن یا برادرا محبت کافی به خواهرا رو نمیکنن و اونا از کمبود محبت جنس مخالف به هر مدل ابراز تمایلی جواب مثبت میدن، قدر خودتونو بدونید، وقتی برای اولین بار میگه تموم کنید مطمئن باشید این دیگه ابزارش میشه واسه هر بار که مخالف نظرش حرف بزنید و رفتار کنید، در ثانی من مفهوم کلمه "نگران شدم" رو نمیفهمم؟؟ مگه تا قبل از این شما تو زندگیه اون آقا بودید؟ مگه اون آقا پدر مادر نداره که شما باید نگرانش بشید؟؟؟ خواهش میکنم خودتونو به خاطر حس ابراز محبت به یه فردی که علاقه ای به شما نداشته یا هر کس دیگه از بین نبرید.....
|
شما ارزش خودت رو بدون و از زندگی و کار لذت ببر حتی از پیاده روی و کار لذت ببر. لازم نیست زندگی رو با همچین مردی قسمت کنی که اذیت بشی. یه مرد ممکنه کار و وضع معمولی داشته باشه اما در کنارش خوشبخت باشی.
ارع عزیزم واقعا پرمعنی بود🧡
|
|
خانم هروی عزیزم واقعا نمیدونم چه معجزه ای بود و چجوری وارد صفحه شما شدم تو شرایطی که واقعا حال روحی بدی داشتم کسی که نامزد من بود بدون اینکه من خبر داشته باشم با خانواده شیاد تر از خودش یک نفر دیگرو عقد کرده بود و همزمان تماس تلفنی و دیدار هاش با منم بود وقتی فهمیدم عقد کرده نابود شدم منکه انقدر جایگاه خوب دارم و به هر خواستگاری جواب نمیدادم روزای بدی داشتم که وارد پیج شما شدم با صدای شما شب ها گریه کردم و خوابم برد ولی ظرف مدت دوهفته به ارامشی رسیدم که باورم نمیشد کلی اتفاق قشنگ افتاد و ظرف دوماه هم حدود ۱۰ کیلو وزن کم کردم کلی پولدار شدم کلی اتفاق قشنگ تر و حالا بعد دوماه زنگ زده که من میخوام اون خانم رو طلاق بدم و تو برگردی با تمام قدرت گفتم لطفا دیگه تماس نگیر چون اصلا برای من هیچ زمان وجود نداشتی که الان بخوای برگردی به حز اون افراد دیگه ای هم وارد زندگیم خواستن بشن که فعلا اجازه ندادم چون انقدر عاشق خودم شدم که دیگه دوس ندارم کسی ازارم بده من تخصص دارم جایگاه اجتماعی ظاهر زیبا و همش با فایل های شما پیدا شد واقعا ممنونم
|
از قدیم خانواده سنتی گفته اند متاسفانه الانم هست که شوهر خدای روی زمینه برا زنش.ودخترانمون بااین نگاه بزرگ کردیم امام سجاد می فرمایند تنهایی بهتراز همنشین بد است چه همنشین بدی بالاتر از همسربد .سر نوشت یک خانواده یک جامعه دست مادره اگر مادران نادان بیسواد ترسو نداستن عزت نفس نداشتن اعتماد به نفس وفداکاریهای نادرست وووو همه به یک خاتواده وجامعه وتربیت سو فرزندان ضعیف لوس زودرنج حساس گستاخ بی اراده بدبخت وووو میشود که متاسفانه این چرخه ادامه دارد من خودم مادرم مادر دوتا دختر به زعم خودم در میان همه ی مشکلات خوب تربیتشان کردم ولی وقت ازدواجشون وبعداز اون فهمیدم که چقدر کوتاهی کردم در تربیتشان البته تربیت خودم والان ماحصل تربیت ناآگانه تقلید کورکورانه
نادانی حماقت ساده لوحی مشغول بشور وبساب وبیشعوری و سایه ها, گره های روانی ما مخصوصا خودم منجر به ازدواج زود هنگام بچه هام وبدبخت شدن فررند اولم شده که با یک فرد دروغگوی معتادوووووداره به خاطر پدرش عمه هاش حرف مردم ونداشتن ثبات شخصیتی وابستگی عاطفی ترحم بیجا وترس ترس ترس ونداشتن روح قوی زندگی میکنه ومن می ترسم خیلی دعام کنید زنان مادران خودتون دوست داشته باشین
|
سپاس از دوستان عزیز و استفاده بردم از تک تک نظرات با ارزشتون. زندگی پیچیده تر از اون چیزیه که فکر میکنیم.حداقل برای من اینچنین بوده.وقتی کسی رو دوست داشته باشی .وقتی بخوای براش بجنگی اما راه و غلط بری نتیجش میشه یه عمر حسرت.حجم بینش و آگاهی هاتون افزون,حسرت از زندگیهاتون به دور.
|
اغلب ما خانمها از بچگی با دید اینکه وقتی بزرگ شدیم و کسی رو که تو این سالها در موردش خیالپردازی کردیم رو بتونیم پیدا کنیم و بدستش بیاریم اون موقع خوشبخت میشیم و تو جامعه امروزی که سن ازدواج بالا رفته 30سالمون شده اما به خودمون اجازه ندادیم بدون حضور شخصی تو زندگیمون حس خوشبختی کنیم دوست عزیز اصلا ناراحت نباش همه ی ما یک تجربه های اینچنینی تو زندگیمون داریم و به جرات میگم 90 درصد مشکلاتمون بخاطر تله ی بی ارزشی که درونمون حس میکنیم پسرها چون از اول اون حس رو از بچگی بهشون دادن کمتر تو این زمینه مشکل دارن اما خب چیزی که با یادگیری بدست بیاد ارزشش خیلی بیشتره و اگه درسشو بگیری دیگه تو دامش نمی افتی و میتونی زندگیتو اونجور که میخوای محکمتر بسازی به قول خانم هروی اول رو عزت نفسمون کار کنیم و اون اسکلت ساختمان رو بزنیم تا ی بنیاد قوی داشته باشیم برای درست رفتار کردن به خودمون تا دیگران هم با ما به درستی رفتار کنند و ادمهای اینجوری رو دیگه جذب نکنیم
|
اغلب ما خانمها از بچگی با دید اینکه وقتی بزرگ شدیم و کسی رو که تو این سالها در موردش خیالپردازی کردیم رو بتونیم پیدا کنیم و بدستش بیاریم اون موقع خوشبخت میشیم و تو جامعه امروزی که سن ازدواج بالا رفته 30سالمون شده اما به خودمون اجازه ندادیم بدون حضور شخصی تو زندگیمون حس خوشبختی کنیم دوست عزیز اصلا ناراحت نباش همه ی ما یک تجربه های اینچنینی تو زندگیمون داریم و به جرات میگم 90 درصد مشکلاتمون بخاطر تله ی بی ارزشی که درونمون حس میکنیم پسرها چون از اول اون حس رو از بچگی بهشون دادن کمتر تو این زمینه مشکل دارن اما خب چیزی که با یادگیری بدست بیاد ارزشش خیلی بیشتره و اگه درسشو بگیری دیگه تو دامش نمی افتی و میتونی زندگیتو اونجور که میخوای محکمتر بسازی به قول خانم هروی اول رو عزت نفسمون کار کنیم و اون اسکلت ساختمان رو بزنیم تا ی بنیاد قوی داشته باشیم برای درست رفتار کردن به خودمون تا دیگران هم با ما به درستی رفتار کنند و ادمهای اینجوری رو دیگه جذب نکنیم
|
ممنون که این داستان رو گذاشتید ... خیلی حرص در بیار بود 🙈
عزیزدلم برو خداروشکر کن که تموم شد و دیگه این مرد تو زندگیت وجود نداره اصلا باید خیلی زودتر از اینا تموم میشد .
من و خیلی از بچه های زندگی سالمی دقیقاً همین مشکل تو رو داشتیم و مثل تو همینطوری زانوی غم بغل کردیم ناراحت بودیم و انگار همه چی برام اون تموم شده و دنیا به آخر رسیده .
منم مثل تو بودم حتی بدتر از تو تقریباً ۲ سال تو رابطه مخرب بودم همه جور باجی دادم چون اون آدم بمونه اما بلاخره با بدترین شرایط منو ول کرد و رفت و تقریباً چند روز بعد از اینکه با هم کات کردیم اون آقا ازدواج کرد به خواسته مادرش و گفت اونو می خوام یه ازدواج سنتی... اما بازم خداروشکر که بعد از شیش ماه با زندگی سالم آشنا شدم و تونستم خودمو نجات بدم همین الان خیلی خوشحالم و همش به خودم میگم ای وای واقعا من با زندگی خودم چه کردم این همه نشونه ای خدا فرستاد را ندیدم و فقط هر کاری می کردم که اون آقا بمونه هرچی میگفت میگفتم چشم فقط منو قبول کنه حتی اون آدم بسیار پایین تر از من و خونوادم بود اما من به خاطر عزت نفس پایینی که داشتم و اعتماد به نفس پایینی که داشتم میخواستم به هر قیمتی که شده اون آقا بمونه و فکر میکردم و اون آقا خدای منه وقتی که ازدواج کرد اون موقع خیلی داغون شدم کسایی که مثل من این تجربه را داشتند می فهمند من چی میگم و حال من را درک میکنند اینها را گفتم که بدونی تو تنها نیستی و خیلیا این اتفاق برایشان افتاده اما با کمک خدا و خانم هروی و مجموعه زندگی سالم تونستم بلندشم من الان بعد از این اتفاق خیلی عوض شدم خیلی بزرگ شدم هرکی منو میبینه میگه تو خیلی عاقل تر شدی و بعد از این مسئله وقتی خودم را پیدا کردم انقدر افراد خوبی تو زندگی من آمده اند که خودم باورم نمیشد. کلی راه برام باز شد .الهی شکر
از ته دل برات دعا می کنم که بتونی خودت رو پیدا کنی و روزی برسه که بنویسی چقد خوشحالیکه اون آقا رفته و تونستی خود واقعی و طلای درونت رو پیدا کنی. 💎💎💎
|
عزیزم شما فقط باج دادی، مشکل از اون اقا بوده ک هنوزمسائلش رو حل نکرده و کامل از رابطه بیرون نیومده دنبال یه رابطه دیگه بود واینکه میخواسته همه کنه و کسری های اون زندگی رو شما جبران کنی اون اقا پراز ترس بوده شما هم با این فکر ک سنت داره میره بالا میخواستی ب هرقیمتی ازدواج کنی، قبول کنیم وقتی تورابطه باج میدیم هم خودمون رو بی ارزش میکنیم و هم طرف مقابل رو دل زده.
|
شما که خیلی اذیت شدی عزیزم! مگه یه رابطه ی خوب باید انقدر آدم و تحت فشار بذاره!؟ تنها بودن که جُذام نداره. آدم تنها بمونه بهتر از اینه انقدر انرژی تو رابطه اش از دست بده. دعا میکنم که دوباره آرامش داشته باشی عزیزم.
|
سلام دوست عزیز..اولا با کار کردن روی خودتون سعی کنید خودتونو پیدا کنید دوم اینکه نشانه های عدم سلامت اون رابطه رو از اویل گرفتین ولی عمدا بی توجهی کردین بخاطر اینکه اون فرصت رو از دست ندین درخالیکه اون اصلا فرصت وموهبت نبود برا شما و خواستین هر طور شده خفظش کنین..با احترام ب شما و ایشون عرض میکنم ایشون ب شما گفتن ک منتظرم مهریه شو ببخشه طلاقش بدم باید میفهمیدین قضیه رو کچجور ادمیه..من نمیگم مهریه دادن و گرفتن خوبه یا بد..ولی ایشون نشانه ها رو داده دست شما ولی شما خودتونو ب خواب زدین و اسیب خوردین.ازدواجی ک از روی ناچاری باشه صحیح نیس..خانم هروی معلم زندگی ما ما رو اگاه کردن که تو همچین مواقعی چیکار کنیم ازخدا کمک بگیر و بلند شو برای شروعی دوباره
|
بنظرم فکر کردن به چنین آدمی، تاسف و حسرت خوردن و .... کاملا کار اشتباهیه، تو اون رابطه شما از خودتون خیلی مایه گذاشتید و واقع بین نبودید. اون آقا بنیان شخصیتی متزلزلی داشتن و همینطور شما، چون مرتب بهشون باج میدادید. گاهی داشتن یه مقدار غرور چندان بد هم نیست، این همه تو رو پس زده حتی نباید بهش زنگ میزدی دیگه...الانم خودتو سرزنش نکن...فقط روی خودت کار کن.مردی که هنوز از نظر فکری و شخصیتی از سه سالگی خودش عبور نکرده، ارزش غصه خوردن نداره،سعی کن اونقدر متعالی بشی که ازدواج برات فقط یه گزینه باشه، نه تنها راه موجود
|
کاملا مشخصه که این دوستمون از سر ناچاری تن به این نامزدی دادن، با اینکه اون آقا ملاک های ایشونو داشتن اما از همون اول با دروغ جلو اومدن! سیگار میکشیدن! و خودشون مقصر جداییشون بودن ولی خانومشونو متهم میکردن! قطعا که توی هر رابطه ای هر دوطرف مقصرن ولی احتمالا توی این رابطه 90درصد آقا مقصر بودن، خیلی بده که خودتو گول بزنی و توی رابطه ای بمونی که روانت بهم بریزه و تحقیر بشی، رابطه ی درست بهت حس سرزندگی میده، احساس باارزش بودن و رشد و پیشترفت میده، بنظرم باید هر انسانی اول خودشناسی کار کنه و بعدش همه چیو به خداوند بسپره، ما نباید دغدغه ی پیدا کردن کسی رو داشته باشیم، چون کسی که به بلوغ فکری میرسه تمام تلاششو برای زندگی میکنه و خونسرد ادامه میده، تجربه ی خودم میگه که باید تنها بمونم تا به اون بلوغ برسم که نه خودمو بدبخت کنم نه دیگران رو، برعکس خوشبخت ترین بشم، داستان تلخی بود و پر از نکته، ممنون سوده جان عزیزم
|
سلام عزیزم،داستان ات برای من هم مثل بقیه دوستان خیلی ناراحت کننده بود.
حقیقت اینه که هیچکس نمیتونه هیچ شخصی رو توی رابطه ای که داره یا داشته و احساساتش قضاوت کنه و شاید نظر دادن سخت ترین کار باشه...
میتونم درک کنم که چقدر احساس خلاء میکنی الان و چقدر این نگرانی که تبدیل به واقعیت شده برات سخت و درد آوره،میدونم این احساس و داری که این آخرین آدم خوب از نظر موقعیت و تحصیلات و ظاهر و ...بود که توی زندگیت اومد و اگر دیگ چنین آدمی نیاد توی زندگیم چیکار باید بکنم و شاید از لحظه جدایی ات به بعد هر مردی رو با اون آقا مقایسه کنی...
ازت یه چیزی میخوام عزیزم
ازت خودت بپرس که چرا کار عاقلانه ای و که بارها توی ذهن من اومد که انجامش بدم(تموم کردن رابطه) و انجام ندادم چرا با وجود حرف های مشاوره هنوز تردید داشتم به انجام کاری که از عمق قلبم نداش میومد همون جایی ک نگرانی ازش بلند میشد؟
چرا گذاشتم یه آدم که الان توی همه ی نظرات رفتارش غیر معمول و منطقی نشون داده میشه اون کار درست و انجام بده؟!!
چرا فک کردم دنیا گزینه دیگه ای برای من نداره؟
وقتی خودم و دنیام محدود میبینم و تصور میکنم فک میکنم اگر کسی بره دیگ بر نمیگرده و یا اگر بره دیگ بهتر از اون گیرم نمیاد
از صمیم قلبم از خدا آرامش و برات میخوام و امیدوارم هدیه واقعی خداوند رو سریعتر دریافت کنی عزیزم
|
من نظرم اینه.بیش از حد بهش باج دادی و باز هم الان خودت رو مقصر میدونی. یعنی بازم میخوای بهش باج بدی تا بمونه.یکم اقتدار داشته باش.خیلی خیلی بیشتر از اون چیزی که باید باشه بهش بها دادی.از خودت از خواسته هات از علایقت از چیزایی که توی رابطه میخواستی گذشتی تا اون بمونه. الانم خودت رو نباید مقصر بدونی چون نیستی
|
ما هم داستان هایی مشابه شما داشتیم دوست عزیز و در طول خوندن داستان در اینه شما خودم رو دیدم،همونطور که اون اقا متصل به رابطه قبل بودن شما هم به تصویر ذهنیتون از این مردد اتصال داشتین و حتما با همین ترس ها همراه بوده،به همین علت شخصی که به سمت شما اومده مشابه خود شما بوده اون هم متصل،فقط او گریزان و شما تشنه که از نظر جهان هر دو یعنی طلب کردن
در همون ابتدای رابطه چندین بار چراغ قرمزهایی را دریافت کردین مثل پنهان کاری طلاقشون،سیگار کشیدن،دمدمی مزاج بودنشون،..
پس میشد از این رابطه رد شد.
باید بتونیم با ارزش های خودمون زندگی کنیم،مثلا باید وارد یه اقلیم امن بشیم مثل هجرت ،هجرت از خود به خود
به قول مولانا...بمیرید بمیرید وزین مرگ نترسید،،کز این خاک برایید سماوات بگیرید.
می بایستی در شرایط و مشکلات دریاگونه باشیم تصور کن وقتی دریا باشی از این دریا صد لیوان اب برداری ازش چیزی کم نمیشه،اینطوری میشه استقلال و این وقتی محقق میشه که تو ایمان داشته باشی به خودت
نه اینکه تایید دیگران رو بگیریم.
یه مورد دیگه اینکه ببین تو جامعه یه برچسب ها و بایدایی هست مثل سن ازدواج،تحصیلات،پول،..که حرف مردم میگه هر کی داشت خوبه هر کی نداشت بده ولی خود تو مگه ندیدی پولداری که خوشحال نیست..متاهلی که اصلا متاهل نیست و از هر تنهایی تنها تره..
خلاصه هوای خودت رو داشته باش
افرين خيلي عالي بود از هر تنهايي تنهاتر و شايد در ظاهر اين طور نباشه و حرف مردم من خودم 36 سالمه و همكارام هر خواستگاري كه مياد با اينكه يه مشكل فاهش داره و اصلا 50 درصد معيارهاي من رو نداره ميگن زود باش كش نده ج بله رو بده و چون كه سنت ميره بالا ولي من تصميم گرفتم تا ادم درستش سر راهم قرار نگيره با عجله و تحت فشار جواب ندم و مطمعنم كه خدا بالاخره بهترينش رو سر راهم قرار ميده
|
|
انقدر متاثر این داستان شدم ک نگو چون فردی ک منم باهاشون رابطه داشتم مطلقه بودن البته ب لحاظ تحصیلی و کاری و موقعیت اجتماعی خیلی پایین تر از من بودن با این تفاوت ک من متاسفانه دائم از ترس ازدست دادن طرفم و ترس تنها شدن مدام خودمو با همسر سابق اون آقا مقایسه میکردم ولی دلیل قیاسم این بود ک شبیه ایشون باشم چون طرف مقابل من عاشق زنش بود و حتی ۷ سال بعد جداییش ک با من آشنا شده بود ب قدری هنوز فکرش درگیر خانم سابقش بود ک منو ب اشتباه ب اسم اون خانم صدا میزد و حتی جالبه یکسال تمام منو ب اسم خودم( ک الان میفهمم یکی از قشنگترین موهبتهای الهی است اسمم )صدا نزد و من هرروز کارم کسب اطلاعات از خانم سابق اون آقا شده بود تا منم مثل اون دوست داشته باشه و عاشقم باشه یعنی در این حد عزت نفس نداشتم(خودمو میخاستم مثل همسر سابقش کنم باوجود اینکه ن زیبایی داشت ن تحصیلات و صرفا یک خانم بسیار معمولی از لحاظ اجتماعی و رفیق باز بود)..دلم میخاست منم مثل اون دوست داشته باشه و برای این هرکاری میکردم تا اینک ی زمان ب خودم اومدم و گفتم ن دیگ بسه دیگ باید خودم باشم و اسممو میخام هویتمو میخام و تنهایی بد نیست حداقل بهتر از روزی صدبار صدا شدن اشتباهی ب اسم ی خانم دیگست ک همه راجبش میگن ک شخصیت هوس باز و بدی داره حتی ب جایی رسیدم ک گفتم اگ فوق العاده هم بود من ی آدم دیگم..بسه دیگ نباید بترسی هدیه برو تو دل ترس تنهایی و بجنگ و خودتو دریاب و تو همین حین متوجه اعتیاد طرفم شدم و ایشونم خاستگاری من اومده بود اما من ب واسطه تحصیلاتم ک مرتبط با پزشکیه متوجه اعتیادش شدم و دیدم ن ظاهرا دلیل جداییش خیانت همسرش ب تنهایی نبوده بلکه اعتیاد خودش ک با دروغ حتی توی روز خاستگاریم پوشونده بود و شب قبل خاستگاری فقط از تجربه دیدن شیشه و مواد تو مهمونیا دم زده بود و ب گفته خودش بعدها واقعیت رو در لفافه بهم شب قبل خاستگاری زده بود و بیکار بودنش ک بازم روز خاستگاریم فهمیدم و ماشینش ک رهن سایپا بود و زیر قیمت ردش کرد ماه بعدش همه اینها باعث میشد دیگ بدونم ک راه من و آینده من این نباید باشه و به خودش و خانوادش جواب رد دادم اما چه روزها و شبهایی داشتم خدا میدونه مثل شما حسرت میخوردم اشک میریختم و دلم براش تنگ میشد و باهاش بازم در رابطه بودم بدون دونستن پدر و مادرم با جدایی تا تعالی فهمیدم برای موادم بیقرار بودم و عاشق نبودم والا عشق بر پایه بی احترامی و دروغ نیست و اون اگ عاشق بود هرگز با صدا زدن من ب اسم خانم سابقش بارها و بارها بهم بی احترامی نمیکرد خدا شاهده ک هربار ک میگفت بهم سمیرا و هدیه نمیگفت له میشدم و فرو میریختم و حتی جلوی دوستام سرافکنده میشدم و با چندتا دوستام ک میگفتن اون اقا ادم مناسبت نیست قطع رابطه کردم صرفا چون اقتدار کنار گذاشتن نداشتم اما وقتی با زندگی سالم مواجه شدم ب صورت اتفاقی و میخاستم جذاب کنم خودمو ک مثل حرف خواهر اون اقا شبیه زن قبلی طرفم لوند بشم دری ب روی من باز شد ک خدا رو شکر میکنم و منم اوایل هر باج عاطفی میدادم ک بمونه و حتی جذابیت درون رو ک کار کردم رابطمون بهتر شد اما بازم فقط من تغییر کرده بودم ن اون و این بار خیلی راحت من بودم ک گفتم نه و ترکش کردم و دارم با تمرینهایی جدایی تا تعالی خودمو میسازم و پیدا میکنم و خلا هامو بررسی میکنم..نمیگم الان برای من خیلی آسونه..ن بلاخره منم گاهی لجم میگیره از زمانی ک ۴ سال حروم کردم جای شناختن خودم و توانمندی هام ولی بدون این دوره مقطعیه و شاید اگ هرکی بگه باورت نشه خودت باید این سفر رو انجام بدی و برسی ب ی جا ک بگی کاش هرگز برنگرده و خوشبخت شه و دیگ سمتم نیاد..راستش اولش ک برات نظرمو گذاشتم از واژه بدی برای اون آقا بکار بردم و نظرمو تو سایت ثبت نکردن چون یاد رفتارهای مغرورانه پارتنرم افتاده بودم ک بهت بگم همه رفتاراش از سر عقده و زخم هاش بود ولی اومدم و دوباره برات ثبت کردم تجربمو ک بدونی چقدر نزدیک تجربه تو بوده و هست و حتی بهت بگم ک شاید وضع تو در عزت نفس بهتر از منم بوده ک خودت علنا مقایسه خودتو با اون همسر سابق طرفت نمیگفتی ولی منکه خودم مجوز میدادم اما ببین الان آرومم پس اگ من تونستم توام میتونی..میدونی خواهر اون آقا ب من گفت هدیه تو با صورت زیبات و تحصیلات پزشکیم نمیتونی داداش منو عاشق خودت کنی چون زنش لوند بوده و مردا دنبال اون زنها هستن تا تو ولی خدا شاهده ک روزی چند تا مرد فقط دنبال ی اشاره من هستن تا باهام وارد ی رابطه بشن و علنا میان میگن تو چقدر جذاب و لوندی..صبر داشته باش و پیش برو و متوقف نشو و روی عزت نفست کار کن عزیزم و دستاورد عالیتو بفرست..تنهایی مفید یعنی حال خوب خودت با خودت ک بعدها با دیگران اتفاق میفته دعات میکنم توام دعام کن
|
انقدر متاثر این داستان شدم ک نگو چون فردی ک منم باهاشون رابطه داشتم مطلقه بودن البته ب لحاظ تحصیلی و کاری و موقعیت اجتماعی خیلی پایین تر از من بودن با این تفاوت ک من متاسفانه دائم از ترس ازدست دادن طرفم و ترس تنها شدن مدام خودمو با همسر سابق اون آقا مقایسه میکردم ولی دلیل قیاسم این بود ک شبیه ایشون باشم چون طرف مقابل من عاشق زنش بود و حتی ۷ سال بعد جداییش ک با من آشنا شده بود ب قدری هنوز فکرش درگیر خانم سابقش بود ک منو ب اشتباه ب اسم اون خانم صدا میزد و حتی جالبه یکسال تمام منو ب اسم خودم( ک الان میفهمم یکی از قشنگترین موهبتهای الهی است اسمم )صدا نزد و من هرروز کارم کسب اطلاعات از خانم سابق اون آقا شده بود تا منم مثل اون دوست داشته باشه و عاشقم باشه یعنی در این حد عزت نفس نداشتم(خودمو میخاستم مثل همسر سابقش کنم باوجود اینکه ن زیبایی داشت ن تحصیلات و صرفا یک خانم بسیار معمولی از لحاظ اجتماعی و رفیق باز بود)..دلم میخاست منم مثل اون دوست داشته باشه و برای این هرکاری میکردم تا اینک ی زمان ب خودم اومدم و گفتم ن دیگ بسه دیگ باید خودم باشم و اسممو میخام هویتمو میخام و تنهایی بد نیست حداقل بهتر از روزی صدبار صدا شدن اشتباهی ب اسم ی خانم دیگست ک همه راجبش میگن ک شخصیت هوس باز و بدی داره حتی ب جایی رسیدم ک گفتم اگ فوق العاده هم بود من ی آدم دیگم..بسه دیگ نباید بترسی هدیه برو تو دل ترس تنهایی و بجنگ و خودتو دریاب و تو همین حین متوجه اعتیاد طرفم شدم و ایشونم خاستگاری من اومده بود اما من ب واسطه تحصیلاتم ک مرتبط با پزشکیه متوجه اعتیادش شدم و دیدم ن ظاهرا دلیل جداییش خیانت همسرش ب تنهایی نبوده بلکه اعتیاد خودش ک با دروغ حتی توی روز خاستگاریم پوشونده بود و شب قبل خاستگاری فقط از تجربه دیدن شیشه و مواد تو مهمونیا دم زده بود و ب گفته خودش بعدها واقعیت رو در لفافه بهم شب قبل خاستگاری زده بود و بیکار بودنش ک بازم روز خاستگاریم فهمیدم و ماشینش ک رهن سایپا بود و زیر قیمت ردش کرد ماه بعدش همه اینها باعث میشد دیگ بدونم ک راه من و آینده من این نباید باشه و به خودش و خانوادش جواب رد دادم اما چه روزها و شبهایی داشتم خدا میدونه مثل شما حسرت میخوردم اشک میریختم و دلم براش تنگ میشد و باهاش بازم در رابطه بودم بدون دونستن پدر و مادرم با جدایی تا تعالی فهمیدم برای موادم بیقرار بودم و عاشق نبودم والا عشق بر پایه بی احترامی و دروغ نیست و اون اگ عاشق بود هرگز با صدا زدن من ب اسم خانم سابقش بارها و بارها بهم بی احترامی نمیکرد خدا شاهده ک هربار ک میگفت بهم سمیرا و هدیه نمیگفت له میشدم و فرو میریختم و حتی جلوی دوستام سرافکنده میشدم و با چندتا دوستام ک میگفتن اون اقا ادم مناسبت نیست قطع رابطه کردم صرفا چون اقتدار کنار گذاشتن نداشتم اما وقتی با زندگی سالم مواجه شدم ب صورت اتفاقی و میخاستم جذاب کنم خودمو ک مثل حرف خواهر اون اقا شبیه زن قبلی طرفم لوند بشم دری ب روی من باز شد ک خدا رو شکر میکنم و منم اوایل هر باج عاطفی میدادم ک بمونه و حتی جذابیت درون رو ک کار کردم رابطمون بهتر شد اما بازم فقط من تغییر کرده بودم ن اون و این بار خیلی راحت من بودم ک گفتم نه و ترکش کردم و دارم با تمرینهایی جدایی تا تعالی خودمو میسازم و پیدا میکنم و خلا هامو بررسی میکنم..نمیگم الان برای من خیلی آسونه..ن بلاخره منم گاهی لجم میگیره از زمانی ک ۴ سال حروم کردم جای شناختن خودم و توانمندی هام ولی بدون این دوره مقطعیه و شاید اگ هرکی بگه باورت نشه خودت باید این سفر رو انجام بدی و برسی ب ی جا ک بگی کاش هرگز برنگرده و خوشبخت شه و دیگ سمتم نیاد..راستش اولش ک برات نظرمو گذاشتم از واژه بدی برای اون آقا بکار بردم و نظرمو تو سایت ثبت نکردن چون یاد رفتارهای مغرورانه پارتنرم افتاده بودم ک بهت بگم همه رفتاراش از سر عقده و زخم هاش بود ولی اومدم و دوباره برات ثبت کردم تجربمو ک بدونی چقدر نزدیک تجربه تو بوده و هست و حتی بهت بگم ک شاید وضع تو در عزت نفس بهتر از منم بوده ک خودت علنا مقایسه خودتو با اون همسر سابق طرفت نمیگفتی ولی منکه خودم مجوز میدادم اما ببین الان آرومم پس اگ من تونستم توام میتونی..میدونی خواهر اون آقا ب من گفت هدیه تو با صورت زیبات و تحصیلات پزشکیم نمیتونی داداش منو عاشق خودت کنی چون زنش لوند بوده و مردا دنبال اون زنها هستن تا تو ولی خدا شاهده ک روزی چند تا مرد فقط دنبال ی اشاره من هستن تا باهام وارد ی رابطه بشن و علنا میان میگن تو چقدر جذاب و لوندی..صبر داشته باش و پیش برو و متوقف نشو و روی عزت نفست کار کن عزیزم و دستاورد عالیتو بفرست..تنهایی مفید یعنی حال خوب خودت با خودت ک بعدها با دیگران اتفاق میفته دعات میکنم توام دعام کن
|
منم با خوندن این متن خیلی ناراحت شدم و فقط یک چیز برای من بولد بود نظام ارزشی غلط که ما خانم ها داشتیم به واسطه ازدواج ارزش میگیرم و اینکه گذشتن از خودی که بارها و بارها به من تلنگر میزد و حالش بد بود ولی من به خاطر همون نظام های ارزشی غلط و عزت نفس پایین نادیده میگرفتمش😔
|
سلام عزیزم
حالتو می فهمم.
اما انتظار داشتم آخرش خدا رو شکر کنید نه اینکه حسرت بخورید.
به خدا زندگی خیلی قشنگه، حیفه شما و انسانیت تون که به خاطر چنین آدمی اذیت بشید .
منم دقیقا اخرش انتظار داشتم که خوشحال باشه که اون رابطه ناراحت کننده تموم بشه.
|
|
دوست خوبم روزهای سختی داشتین که امیدوارم در روزهای اینده با ارامش جایگزین بشه. ولی از همون اول نشانهها آشکار بودن و بنظرم باید به این نشانهها توجه و دقت میکردین. و یک مسئله دیگه اینکه برای ازدواج سن مسئلهای نیست و نباید بخاطر سن و این موضوع که داره دیر میشه پا روی عزت نفس گذاشت.شما همه خواستهها و ارزشهای خودتون رو نادیده گرفتین و این خوب نیست. مطمئنا روزهای بهتر تو راهن و اعتماد بنفس و عزت نفس خودتون رو احیا کنین. براتون بهترینها رو ارزو میکنم.
|
عزيزم داستان زندگي تو خيلي به داستان زندگي من نزديك بود با اين تفاوت كه من اكثر اين رفتارهارو براي كسي انجام ميدادم كه از هر نظر بسيار بسيار پايين تر از من بود و من ميگفتم اصلا مهم نيس مهم اينه كه همو دوست داريم ، همين نشونه هاي منفي اول رابطه رو منم نديد گرفتم ميگفتم هيچي تو زندگي نميخام از صفر شروع ميكنيم باهم ولي بارها و بارها بهم خيانت شد و هربار هم ميگفت كسي توي زندگيم نيس من يكسال كامل توي همچين رابطه اي بودم و آخرش با تحقير كامل ترك شدم . مدتها خودمو سرزنش ميكردم كه اگه اين كار رو ميكردم اگه بيشتر محبت ميكردم اگه وضعيت خانواده و بزرگ شدنش رو بيشتر درك ميكردم حتما اين اتفاق نميفتاد و معتقد بودم من بدم من كم گذاشتم هرشب التماس خدارو ميكردم گريه ميكردم تا اينكه خبر ازدواجش رو شنيدم و فهميدم پشت سر من هر حرفي كه نبايد ميزده رو زده . سر يه مساله اي قبل از ازدواجش باهم صحبت كرديم و كلي ازم معذرت خواست گفت من با تو بد كردم ولي جالبه حتي وقتي ميگفتم آره بد كردي ميگفت من كه كاري بات نكردم . حتي اون موقع هم عميقا قبول نميكرد . گذشت و من كلي كتاب خوندم كلي روي خودم كار كردم خيلي بهتر شدم تا اينكه پكيج خانم هروي رو اتفاقي خريداري كردم روي خودم كار كردم و كار كردم خيلي سخت بود چقدر گريه كردم باورم نميشد همچين ظلمي رو در حق خودم كرده باشم قفل هام رو پيدا كردم ضعف هامو ريشه يابي كردم مدام بهتر و بهتر شدم الان باورم نميشه من توي اون رابطه بودم حتي الان كه داشتم مينوشتم باورم نميشد اين آدم من بودم انگار دارم از يه آدم ديگه حرف ميزنم انگار سالهاي سال از اون موضوع گذشته باورم نميشه اون همه خودمو كوچيك كردم توي يه رابطه اي كه اصلا حتي يه لحظه هم نبايد شروع ميشد و من حرف هيچكس رو كه ميگفت وارد اين رابطه نشو اصلا در شان تو نيس گوش نميدادم فك ميكردم اونا دزك نميكنن عاشقي رو نميفهمن. الان به حدي خوشحالم از ايني كه هستم از اين ارزشي كه براي خودم قائلم كه حد نداره الان من به جايي رسيدم كه وقتي دارم توي خيابون راه ميرم بدون هيچ آرايشي مدام ماشين هاي مدل بالا توي خيابون نگه ميدارن و پسرها وسط خيابون پياده ميشن التماس ميكنن كه يه فرصت بهشون بدم و ميگن ما حس ميكنيم تو هموني كه ميخايم يه حس خوبي از طرف تو منتقل ميشه خواهش ميكنم يه فرصت بهم بده حتي يه نفر ميگفت ميدونم خيلي دارم اصرار ميكنم ولي آدم براي چيزي كه ارزش داره هركاري ميكنه و من تا شمارش رو نگرفتم نرفت و حتي بعد از گرفتن شماره ميگفت من از كجا مطمئن شم بهم پيام ميدي خواهش ميكنم يه هفته بهم فرصت بده باهات حرف بزنم
و اين نتيجه كاريه كه من براي خودم كردم .
دوست عزيز كاملا دركت ميكنم ميدونم توي چه حالي هستي ولي تو هيچ مشكلي نداري تنها مشكلت اينه كه قدر و ارزش خودت رو نميدوني
تو اگه دنيارو به پاي اون آقا ميريختي اون بازم ميرفت اون از همون لحظه اول ديدار خودشو نشون داده و تو با ادامه رابطه فقط گوهر وجود خودت رو كوچيك و كوچيك تر كردي . در مررد موقعيت و تحصيلات و ظاهر اون آقا احساس ضعف كردي و همين دقيقا سرنخ تو براي حل مشكلته كه پيدا كني كه چرا نسبت به موقعيت و وضع مالي يك فرد واكنش نشون ميدي
من ميدونم شما ارزشت خيلي خيلي بيشتره و اينو زماني متوجه ميشي كه بجاي گريه و سرزنش خودت بگي بسه ديگه و از اين وضعيتت بكني و بري براي خودت وقت بزاري
منتظر دستاوردهاي قشنگت هستم
|
چقدر ناراحت كننده بود ولي اگه همه ما اينو بفهميم كه چقدر ارزشمنديم و اين حس ارزش را توي خودمون به وجود بياريمو ياد بگيريم خودمونو دوست داشته باشيم ميفهميم خيلي ها از جمله اين آقا ارزش غصه خوردن ندارن و باور كن دوست من تو بهترين از اين فرد لياقتته و وقتي خودتو بيشتر بشناسي بهترينا برات مياد🌹🌹🌹
|
سلام وقت بخیر داستانتون خیلی روزای سخت داشته باید عزت نفس و دسواره احترام به خودحتما گوش بدی تا قدر و ارزش خودتو بدونی و بدونی که بالاخره واسه تو هم توی این جهان عظیم یک نفر وجود داره و ازدواج ی بخش از زندگیه بهتره روی هدفای خودت تمرکز کنی اونیکه واسه تو باشه پیدات می کنه عزیزم و خدا کمکت می کنه با آرزوی بهترینا💖
|
عزيزم داستانت رو خوندم خيلي غمگين شدم برات چه روزهاي سختي رو گذروندي
ولي از همون اول كه قضيه جداييش رو بهت نگفته بود بايد فكر اساسي ميكردي براي رابطت چون اصلا موضوع كمي نيست
به نظرم بايد رو عزت نفست كار كني
من خودم دارم رو دوره عزت نفس كار ميكنم فوق العادست
|
به نظر من باید خدارو روزی هزاران بار شکر کنی
که این مرد از زندگی شما بیرون رفت واقعا میخواستی تا اخر عمر غلام حلقه به گوش باشی یعنی حتی یک ذره هم خودتو دوست نداشتی؟
پس خودت چی،،به نظر من اگر آدم تا آخر عمر مجرد بمونه بهتر از اینه که روحشو آزار بده و زندگی رو برای خودش جهنم کنه که مبادا بقیه با حرفهای بی منطق بخوان بگن هنوز مجرد مونده و ازدواج نکرده
ما باید برای خودمون زندگی کنیم و خودمونو لایق بهترینها بدونیم چون روح الهی در وجود ما دمیده شده
فکر میکنم روی عزت نفس بیشتر باید کار کنید
|
اولش از دستت لجم گرفت و گفتم چرا آنقدر خودت رو ارزش هات رو دست کم میگیری.بعد دیدم همه ما زن ها حداقل یک بار با دز بالا یا پایین تجربه خرد کردن خودمون رو داشتیم بعدها به خودمون اومدیم و متوجه اشتباهاتمون جهنم خودساخته ناشی از دست کم گرفتن خودمون شدیم و رشد کردیم.عزیزم به نظرم حتی یک درصد هم اون آدم به دردت نمیخوره یه سوال ازت میپرسم میگی سی سالمه و فرصت برا ازدواج دیگه نداری فک کن با همین آدم با همین اداهاش ازدواج کنی و ده سال بگذره و چهل ساله بشی قطع بدون شوتت میکنه بری نه التماس هات و نه محبت هات جوابگو نخواهد بود و تو میشی زن چهل ساله مطلقه و تو میمونی با علایقی که هیچوقت دنبالش نکردی و تو میمونی با ....به این فکر کن عزیزم .باور کن زندگی اونقدر جلوه های زیباتری داره که اگر بری سمت علایقت متوجهشون میشی.نگاه کن ببین چی دوست داری که پیگیریش نکردی؟نقاشی ورزش موسیقی نجوم هرچی ...برو دنبالش دنیات عوض میشه.من رفتم و تونستم تو ام برو.از همین لحظه.
|
عزیزدلم واقعا داستان و فرآیند سختی رو که تجربه کردی رو احساس کردم...تو یک دختر مهربون و ساده بودی که برای خواسته ات واقعا جنگیدی ولی خب جهان از اول نشانه ها رو برات فرستاده بار ها و بارها ولی خب ادم وقتی ناآگاه هست متوجه نمیشه...خودت رو سرزش نکن تو اگه تمام تلاش ات رو هم میکردی حتی اگه با این فرد ازدواج میکردی بازم رها میشدی و ترک ات میکرد...رفتنی ها همیشه میرن و کاری از ما برنمیاد...
با تمام درد های روحت تو قراره زندگی فوق العاده ای رو تجربه بکنی و با فردی ازدواج کنی که لایق تو باشه وجهان به زندگیت میاره فقط باید بلند شی و اینبار با تمام وجود برای خوشبختی خودت بجنگی بعد خواهی دید جهان چگونه واسه خوشبختی حقیقی تو بهترین ها رو به زندگیت میاره.
|
به نظر من باید خدارو روزی هزاران بار شکر کنی
که این مرد از زندگی شما بیرون رفت واقعا میخواستی تا اخر عمر غلام حلقه به گوش باشی یعنی حتی یک ذره هم خودتو دوست نداشتی؟
پس خودت چی،،به نظر من اگر آدم تا آخر عمر مجرد بمونه بهتر از اینه که روحشو آزار بده و زندگی رو برای خودش جهنم کنه که مبادا بقیه با حرفهای بی منطق بخوان بگن هنوز مجرد مونده و ازدواج نکرده
ما باید برای خودمون زندگی کنیم و خودمونو لایق بهترینها بدونیم چون روح الهی در وجود ما دمیده شده
فکر میکنم روی عزت نفس بیشتر باید کار کنید
|
شما که خیلی اذیت شدی عزیزم! مگه یه رابطه ی خوب باید انقدر آدم و تحت فشار بذاره!؟ تنها بودن که جُذام نداره. آدم تنها بمونه بهتر از اینه انقدر انرژی تو رابطه اش از دست بده. دعا میکنم که دوباره آرامش داشته باشی عزیزم.
|
در تمام مدتی که داشتم این متن رو میخوندم همش منتظر این بودم که خودتون پایان دهنده این رابطه باشین و همش از خودم میپرسیدم چرا تموم نمیکنه...و اخر هم واقعا موندم که چرا باید بعد تموم شدن همچین رابطه ای احساس پشیمونی کنین هرچند که تمام این حس ها، نشات گرفته از علاقتون و حس اینکه دیگه مورد بهتری واستون پیش نمیاد بوده..
دوست عزیز هدیه خدا به شما نجاتتون از این رابطه بوده، باید شاکر باشین بابتش
روی عزت نفس و اعتماد به نفستون کار کنین تا مورد مناسب سر راهتون قرار بگیره، اونجاست که متوجه میشین لیاقتتون چی بوده.
|
عجیبه واسم اینکه انقدر خودتونو مقصر میدونین، من هیچ خوبی از اون آدم تو حرفاتون ندیدم و عجیبتر اینه که شما جذابیت درونی رو گذروندین و بازم به این شکل باج دادین به همچین آدمی
|
به نظرم حتمااااا حتمااااا دوره جدایی تا تعالی رو بگیر و گوش کن🧐
|
تمام مشکلات این خانم برمیگرده به عدم عزت نفس و ارزشمندی درونی که میخاسته از طریق یه آدم دیگه بگیره ، مثل تحصیلات، موقعیت اجتماعی و... یسری نظام ارزشی غلط مثل مجرد بودن تا سن ۳۰ و دیر ازدواج کردن، ترس از دست دادن آدم مقابل و در ادامه این ترس وابستگی مسموم تا جایی که حاضر به تحمل هر بی احترامی رو داشته بغیر از جدایی که همش برمیگشته به طرد شدگی های این شخص
|
چه عجیب بود واسم.کارهایی که منم کردم قهر کردو من سمتش رفتم که رابطه رو درست کنم.ولی انتظار داشتم آخرش بگین متوجه شدم مقصر منم چون خیلی خودمو بی ارزش کردم. دوست عزیزم انقدر که تو خودتو تحقیر کردی ایشون هر روز بیشتر ترو حقیر میدیده و بایدم به این شکل تموم میکرده. پس بجای اینکه کاش فلان کارو میکردم، بلندشو و بگو خودم رو میسازم. و واقعا شکرگذار خدا باش که ازدواج نکردی.چون قطعا ازدواج ایشون برای تحقیر کردن همسر قبلیشون بوده که انقدر عجله داشتن
|
جالب بود
اولش فکر کردم اگه من جای این خانم بودم هیچوقت برا رابطه اینقدر خواهش و التماس نمیکردم و برا طرف مقابلم دلسوزی نمیکردم
ولی خوب که فکر کردم منم همچنین کارایی برا طرف مقابلم کردم
اون بهم گفت که 20سال پیش عاشق دختری بود و چون 4ماه از اون دور بود بعدش دیده بود که اون خانم ازدواج کرده و یه چنین حرفایی که من بدونم در مقابل رفتارا و خواسته هاش چه عکس العملی نشون بدم که ترکم نکنه و من 23 ماه سر قولم بهش موندم و البته همه به من میگفتند که ولش کنم و منم در 40سالگی گزینه دیگه نداشتم و سر رابطه بودم ولی دیگه تمومش کردم البته نمیدونم اون چه نظری داره شاید هنوز فکر میکنه که من سر رابطه هستم چون معمولا ارتباطات ما خیلی خیلی کمه ولی من تصميم خودمو گرفتم با اینکه میدونم اگه نصف حرفاش هم راست باشه کیس خوبی رو از دست دادم ولی واقعا عذاب میکشیدم و خودمو خلاص کردم از این برزخ
بعضی وقتا درد جدایی خیلی بهتر است از درد موندن و شکستن
|
واقعا تاسف خوردم چطورممكن اينهمه نشونه هاي خطر رونديدن وناديده گرفتن
شمابه تنهايي كامل ايد نه باازدواج،
عشق رو گدايي نكنيدعشق با ارزش با گدايي وتمنابدست نمياد
اول عشق رو درخودت جستجوكن وشكوفا كن دراينصورت كه عالم برات جايگاه عشق ميشه
|
یه قسمتایی از داستان ایشون شبیه به من هست .اما من تقریبا هیچ کجا کوتاه نیومدم از حقوق خودم از احساسم و اجازه بی حرمتی ندادم و بعد یه مدت که دیدم کلا با معیارهای من جور نیستن رابطه رو تموم کردم و خداروهزار مرتبه شکر واقعا . منم سنم کم نیست ولی تنهایی بعد از ازدواج خیلی بدتر از تنهایی قبل از ازدواجه و اینکه با وجود تیم خوب زندگی سالم به لطف خدا و کمک های خانم هروی من احساس تنهاییم به اندازه قبل سنگین و آزاردهنده نیست. ایشونم فقط باید صبور باشن و رو خودشون کار کنن به خودشون کمک کنن به لطف خدا خورشید در قلب ایشون طلوع خواهد کرد
|
سلام
اون پسر مشکل شدید روحی داشته و تو دوست عزیز هم مثل من , خلا شدید درونی . مطمین باش اگه ازدواج میکردی کتکت هم میزد و زیر بار تحقیر له میشدی و گرفتار پروسه طلاق .
خدادوستت داشته که قبلا ازدواج به قول خانم هروی سیلی خوردی.
مطمئنا داری رو خودت کار میکنی.موفق باشید
|
گذشته ام اومد جلو چشمم با خوندن اين متن... اينكه مي خواستن دوستمون خودشون و درست و اصلاح كنند كار خوبي بود اما روششون درست نبود متاسفانه... از نظر ايشون آدم خوب يعني چي؟ اين آدم فقط ويترين زيبايي داشت اما متاسفانه باطن ضعيف
|
ازدواج به چند دلیل اشتباه هستش ، بزرگترین اشتباه ، پر کردن خلاء عاطفی هست، وقتی ترس از تنهایی داشته باشی ،و فکر کنی با وجود یک نفر همه چیز حل میشه ،اشتباه بعدی ترس از بالا رفتن سن و سال هست ، و به هر قیمتی ازدواج کردن فقط بخاطر حرف دیگران ..پسری که قهر کنه ، به بهانه های مختلف ، همسر خوبی میتونه باشه؟ پسری که باج عاطفی میخواد در ابتدا صحبت از مهریه کردن با گفتن یه داستان و راضی کردن اون دختر به نخواستن حق و حقوقش در آینده و از همان ابتدا ، اصلا خودِ کلمه (تقصیر) فلانی بود ضعف اون شخص رو نشون میده ، ادامه دادن وقتی نشونه های یک رابطه بهت احساس بدی میده و مشورت با اطرافیان و نه شنیدن های مکرر از چندین نفر ، و قهر و دروغ و پنهان کاری و مشکلات روحی و روانی اون پسر ، آیا اینها دلیل موجه برای قطع یک رابطه مسموم نیست؟؟ بازی با روح و روان ، شب نخوابی ها ، علت بی اشتهایی ، گاهی بودن و گاهی نبودن اون پسر ، فرافکنی در مورد رفتارهای همسر سابقش که در وجود خودش بوده ، به راحتی پذیرفتن حرفهایی که با عملش یکی نبوده و همینطور وقتی ارتباطی تمام نشده و شروع رابطه با شخصی دیگر ، روز اول نشونه ها کاملا مشخص بوده و شما (به امید ) دلبسته بودی، وقتی خودت رو دوست داشته باشی به معنای واقعی ، دلت رو به هر کسی نمیبندی و دستهاتو به هر دستی نمیدی .من نه مثل تو ولی مدتهااااای طولانی وصل شدم شب تا صبح و صبح تا شب به الله یکتا بعد از یک آسیب شدید عاطفی و تنها خدا بود که راهم رو هموار کرد و منو در مسیر خودش ( دوباره) هدایت کرد .
|
آخه عزیز دلم چرا هی توی رابطه خودتو کوچیک میکنی و بیخودی با اینکه اصلا سر یه مسائلی تو مقصر نبودی عذرخواهی میکردی ..... کسی که بخوادت میمونه ... این آقا همش دنبال یه بهونه بود که تموم کنه ... با دوره ها روی خودت کارکن عزیزدلم ....ان شالله که با یه مردی ازدواج کنی که قدرو لیاقتتو بدونه ولی دردرجه ی اول خودت باید این ظرفیت و لیاقت رو درخودت بوجود بیاری و اول خودت به خودت احترام بذاری ....برات آرزوی خوشبختی و سعادتمندی و حال خوب دارم 😘
|
اين خانم قطعا احساس بي ارزشي داشته يعني عزت نفس پايين وگرنه هركس سنش بالا ميره كه نبايد از بي شوهري بترسه مخصوصا الان كه ازدواج يه گزينه س نشد هم نشد قرار نيست وارد يه رابطه بشيم كه تحقير بشيم و خداروشكر كه اون اقا خودش رفته كنار و جالبه اولش به اين خانم گفته همسر سابقم مشكل داشته و من هيچ اشتباهي نكردم كسي كه اينطور بيان ميكنه رو بايد بهش شك كرد و قرار نيست خانم ها هميشه مرهم بشن برا درد مرداي مطلقه هركسي بايد خودش با دردش كنار بياد حلش كنه هوار نشه رو سر كسي قراره تو يه رابطه رشد كنيم انتقاد بايد سازنده باشه نه اينكه حال ادم و خراب كنه توصيه من اينه كه خيلي محكم رو نظام هاي ارزشي شون كار كنن و ترسهاشون رو بذارن كنار همين تفكر كه سنم بالا رفته و مرد خوب نيست يعني ترس و ترس هميشه باعث ميشه انتخاب هايي داشته باشيم كه اصلا شان خودمونو در نظر نگرفتيم در كل نميدونم چرا زنها كل زندگيشون حول محور شوهر و بچه ميچرخه خيلي كارها و اهداف ديگه اي هم هست تو دنيا ازدواج كردنم فقط يكي از اون همه س
چقدررررر فوق العاده نوشتین 👏👏
|
میدونی چرا همهبه فکر شوهر کردن هستن چون تو جامعه اینجوری باب شده مخصوصا اینکه میگن تا زیر 30حتما باید شوهر کنی و هزار تا برچسب رو دختر میچسبونن...فقط موندم چرا هنوزم حسرت اون آقا رو میخوره؟آخی چه خصوصیت مثبتی داشت همش دورغ بود
آدم مجرد بمونه بهتر اینه که خودش و تباه کنه...ارزش یه آدم بالاتر از اینه که بخاطر جلب محبت و از سر تنهایی خودش و تحقیر کنه و تن به همچین رابطه ای بده...
|
|
عزیزم خدا چقدرررر شمارو دوست داشته که نذاشته شما با این شخص ازدواج کنین..به نظر خودتون واقعا همچین شخصیتی که با وجود طلاق ندادن همسر سابق و پنهان کردن این و سیگار..و مقایسه ی دائمی شما میتونست شوهر مناسبی براتون باشه؟وقتی 4ماه اول اینجوری باشه زیر یک سقف که به نظرم شما زندگی ندارین با همچین ادمی که مدام مقایسه میکنه و حرف رفتن میزنه به نظرتون ادم قابل اعتمادیه؟درسته معیارهای دلخواه شمارو داشته ولی چه فایده؟چون شما اخر داستان گفتین پشیمونین واسه همین میگم که اتفاقا باید چقدر خداروشکر کنین که از این ادم جداشدین..تنهایی بهتره یا زندگی با همچین ادمی؟به نظرم خیلی باید روی عزت نفس تون کار کنین..و خداروشکر کنین که نجاتتون داد..موفق باشین عزیزم
|
نمیدونم چی بگم. روزهای سختی داشتی ولیکن خیلی خودت رو نادیده گرفتی. مرتب برات پیام فرستاده شده که رابطه اشتباه هستش و تو پیام رو نگرفتی. باز هم این درس همراه سیلی های متفاوت تکرار شد و بالاخره محکمترین سیلی. امیدوارم حالا درس خودت رو که همراه رنج فراوان هستش رو گرفته باشی و یه شروع تازه با درسهای عالی خانم هروی عزیز داشته باشی. از خدا کمک بگیر و محکم ادامه بده. حتما نتایج عالی منتظرته....
|
داستان و جالب تعریف کرده ولی چرا آخرم خودش رو مقصر دونسته؟ من متوجه نمیشم🤔
عزت نفس پایین و اینک طردکنندگانمونو ب غلط پادشاه میبینیم ک یکی بودن و اونم واسه نمونه بودن
|
|
وای خدای من چه ماجرای تلخی،چقد این دختر در حق خودش ظلم کرده و خودشو له کرده😔
|
عجب ارتباط زجرآوری داشتی؟ تو این رابطه تنها کسی که وجود داشته اون آقا بوده چون تو خودت رو اصلا نمی دیدی. نه میدیدی ونه دوست داشتی و نه احترامی برای خودت قائل بودی. واقعا ارتباط شما وحشتناک و مریض و ناسالم بوده. چرا باید تمامیت خودت و شخصیتت رو به این آقا واگذار کنی؟ چرا فکر میکنی هیچکس دیگه ای تو زندگیت نمیاد؟ چرا اینقدر خودت رو تحقیر میکنی؟ خدایا تو اصلا خودت رو دوست نداری چطور انتظار داری دیگری تو رو دوست داشته باشه؟ به نظر من خدا خیلی دوستت داشته که ازش جدا شدی
|
عزیزم من شاید بعضی جاها مثل تو بودم تو رابطه ام بعضی جاها میدونستم راهم اشتباهه اما اصلا حرفی به خانوادم نزدم و جلو رفتم خودم میدونستم هربار و هرروز دارم ضعیف تر میشم ولی جلو رفتم تا بعد ازدواجم جهان طوری بهم سیلی زد که شش ماه طول کشید به خودم بیام.
میخواستم بهت بگم کار درستی کردی رفتی پیش مشاور و اصلا حسرت اون زندگی رو نخور چون به نظرم زندگی که فقط بخوای تو توش خودت رو تغییر بدی و این تغییر اگر به سمت رشدت باشه عالیه ولی تغییرات تو به سمت تخریب خودت بوده ،من درد شدیدتر از این رو کشیدم ولی به نظرم خدا خیلی دوستت داشته که بولسطه همون آقا این رابطه تموم شده چون اگر تموم نمیشد تو تموم میشدی مطمئن باش...
الان هم دوباره از نو شروع کن خودتو بساز زندگیتو بساز ،برای ازدواج دیر نیست به خود خدا بسپار و حرکت کن و سعی کن رشد کنی سعی کن رابطتو باخدا بیشتر کنی تا خلا درونیت پربشه و روی خودت کار کن و پیشنهادم تمام دوره ها به خصوص دوره از جدایی تا تعالی هست.
با آرزوی بهترینها برای شما دوست خوبم
|
به نظر من همون موقع که متوجه شدید حقیقت به این مهمی رو پنهان کرده و متاهل هست خیلی جدی دیگه اجازه ی ادامه ی رابطه به هیچ شکلی رو نمیدادید . چطور آخه هنوز همسر داره باز شما بهش علاقه پیدا کردید ؟ اصلا آدم درستی نبوده . ناراحتی نداره که . واقعا عجیبه
|
من یک همچین تجربه ی مشابهی داشتم با این تفاوت که سنم خیلی کم بود و خانوادم مجبورم کردن رابطه رو تموم کنم. بعد اون مثل یه ربات شده بودم که نفس میکشید. تصمیم داشتم هیچوقت وارد هیچ رابطه ای نشم بعد دوره عزت نفس فهمیدم چقدر من عزت نفسم پایین بود و چه بلایی من سر خودم توی این رابطه ی سمی آوردم و واقعا میتونم بگم روحم شفا گرفت
|
تموم مدتی که داشتم با کنجکاوی تمام متن رو میخوندم تو ذهنم این بود رهاش کن کسی که هر لحظه دنبال بهانه واسه رها کردنت هست.من فک میکنم بیشتر از خودت اون اقا نیاز به کار کردن روی خودش داره .منو هم ببخش اگر بی رحمانه قضاوتت کردم ولی به جد حرف خانم هروی سرلوحه ذهنم دارم "عبور کن"
|
چقدر عجیب من باشخصی دقیقا با این شرایط آشنا شدم
وزمان خوندن داستان ازتعجب دهنم باز مونده بود.منم با این آقا بعد ازبارها قهر و بحث سر دقیقا مقایسه هایی که این خانم گفتن رابطه رو تموم کردم.این افراد مشکلی دارن یا ما ؟کاش خانم دکتر درمورد این داستان یه صحبتی بکنن
|
چرا اینقد خودتو کوچیک میکردی؟!!!!!!!!!!!!!!
اون ادم بیمار روانی بوده
منکه اصلا درک نمیکنم!
ولي من دركش مي كنم اگه كسي فقط از رو احساسات و به قول خانم هروي از رو كمبودهايي كه در درون خودش حس مي كنه كسي رو دوس داشته باشه نه اينكه اون فرد رو دوس داره نه فقط اون حس و رابطه رو دوس داره همون طور كه تو دوره جدايي تا تعالي فرمودن و تا اين عقده ها و كمبودها رو در درون خودمون كشف نكنيم دوباره با اون كمبودها جذب اون فرد ميشيم و هر چه قدر باج هم بخواد ميديم فقط براياينكه باشه و اون ارتباطه قطع نشه و نمي دونيم كه اين وسط اوني كه ضرر مي بينه خود خودمونيم
|
|
چه داستان سختی داشتی و کاملا میفهمم ک چقدر اذیت شدی!خواهش میکنم دیگه به خودت قول بده و اون آدم رو از زندگیت و فکرت بیرون کن!تو لایق بهترینا هستی نه ادمی ک قدر تو رو ندونه
|
ب نظرم اتفاقا اصلا اون باید حسرت از دست دادن تو رو بخوره ن تو..روی عزت نفست کار کن فدات شم..ادمی ک بعد ۲۰ روز ی جا دیگ رفته خاستگاری یک احمق ب تمام معناست چونکه باتوجه ب اینک مشاوره گفته ک الان تازه جدا شده و نباید ازدواج کنه بازم رفته خاستگاری یکی دیگه..ببین ازت خواهش میکنم خودتو دوست داشته باش ب خودت احترام بزار..ببین اگ میرفتی با دو تا بچه برمیگشتی شک نکن..اون ادم با تعاریف تو با هزارتا مزایا ی ادم شکاک بددل بوده و ی شکست خورده..منم ۳۰ سالمه ولی خودمو تو حسرت کس دیگ نمیزارم هرچند اگ قبلا اشتباه کردم و گذاشتم..الان فقط تو حسرت زمانیم ک میشد رو خودم سرمایه گذاری کنم و غرق اون رابطه و اون آدم بودم ک رفت..خوشگلم تو بهترینی..خدا خیلی دوستت داشته برو ی شکر ویژه کن و بگو خدایا عاشقتمممممم ی روز میخندی ب حال الانت..شرط میبندم دوباره رو جذابیت کار کن و روی عزت نفس و طلای درونتو با گنج درون ب دست بگیر و جدایی تا تعالی رو هم تمارین رو اجرا کن و بدون تو ی جنگجویی اما جهت جنگیدنت باید واسه خودت باشه ن اون ادم و ن کس دیگ
خیلی عالی نوشتی عزیزم مفیدو مختصر مطلب رو رسوندی
|
چقدر زیبا نوشتی عزیزم😍 ... آدم کیف میکنه کامنتا رو میخونه
|
|
عزیزم برات ارامش میخام اما سعی کن قدرت پذیرش درون خودت پرورش بدی ادمی ک هی ادم تا لب مرگ میبرد چ ارزشی داره؟بعد تو انقدری ارزشمند هستی ک همه ارزوشون باشه توجوابشونوبدی نکه التماس کنی
کاش هممون عزت نفس بالایی داشتیم اونوقت اجازه این رفتارار به اینجور ادما نمیدادیم
امیدوارم اتفاق های خوب بیوفته❤️
|
تجربه ی تلخ و سختی بود، خیلی شبیه داستان من بود اما دوست عزیزم من ب این نتیجه رسیدم ک با وجود اینکه به طرفم خیلی علاقه دارم اما باهم مشکلات زیاد داریم و من خیلی باید از خودم بزنم، دوست عزیز دستاتو بذار روی زانوهاتو بلند شو تو نباید بخاطر ترس از اینکه ازدواج نکنی خودتو توی رابطت انقدر کم بدونی، ارزش خودتو بدون نذار کسی انقد کوچیکت کنه، همه چیو به خدا بسپار و مدام ازش بخواه که کمکت کنه،این اقا رو ببخش و روی خودت کار کن؛ تا زمانی که خودت قدر خودتو ندونی هیچکس قدرتو نخواهد فهمید، امیدوارم بتونی استارت بزنی و اگه بزنی خدابقیه شو کمکت میکنه.
|
طبق صحبت های خانم هروی حس میکردم از اول معیارها و تصمیم ازدواج بر اساس بی ارزشی و کامپلکس بوده و تا آخر این بی ارزشی بیشتر و بیشتر شد..شرایط سختیه ولی شما چیزی از دست دادی که مناسب زندگی نبود سعی کن حسرتشو نخوری..ببخشی و از تجربه هات برای رشد خودت استفاده کنی..
به نظرم اون اقا کاملا مردد بوده و میخواسته با موضع قدرت شما رو توی همه موقعیت ها مطیع خودشون کنه، و واقعا هنوز نتونسته بوده مشکلات رابطه قبلیش رو با خودش حل کنه و فقط دنبال ازدواج بوذه، شما اصلا چیزی رو از دست ندادید ، بلکه یه درس مهم گرفتین اون هم احترام به خودتون هست قوی باشید و ادامه بدید حتما خدا کمکتون میکنه
|
|
آخرش نفهمیدم مقصر ماجرا کی بود،🧐🧐🧐 اصلن انگار متوجه مساله ی اصلیش نشده.
|
عجب تجربه ی سختی داشتی ، حتما خیلی سختی کشیدی، شروع کن به کار کردن روی خودت و مطمئن باش این جدایی با بهترینا پر میشه
|
وقتی داشتم این متنو میخوندم انگار داشتم زندگی خودم رو تو این یکی دوساله مرور میکردم تمام لحطاتش رو درک میکنم . ولی فقط یه توصیه دارم واسه دوست عزیزم . رهاش کن و واسش طلب خیر کن و ارامش رو در عوضش از خدا دریافت کن من چیزی شبیه زندگی تو رو دارم زندگی میکنم و میدونم باید فقط خودم به داد خودم برسم قبل از اینکه دیر بشه و روح و روانم رو فدای رابطم کنم . به زودی یه تصمیم جدی خواهم گرفت . واسه زندگی تو این فرد فقط یک درس بوده ازش عبرت بگیر و یه زندگی جدیدو شروع کن . موفق باشی عزیزم
|
عجب تجربه ی سختی داشتی ، حتما خیلی سختی کشیدی، شروع کن به کار کردن روی خودت و مطمئن باش این جدایی با بهترینا پر میشه
|
عجب داستان پر از فراز و نشیبی ، عزیزم یکمی هم خودت رو ببین و به خودت احترام بذار و با خودت مهربون باشن
|