هیچ اپراتوری آنلاین نیست. در حال حاضر با استفاده از صفحه تماس با ما می توانید سوالات خود را مطرح کنید.
    سبد خرید خالی است.
    همه نظرات
    دستاورد شماره 295
    همسرم با یک سرماخوردگی فوت شد و سفر من شروع شد 
    من همیشه یک خلاء بزرگ در زندگیم داشتم که نمیدونسم چیه و سعی میکردم اونو با مهمونی های افراطی الکل و گاها مواد مخدر پر کنم 
    در ۳۶ سالگی همسرم رو که مثل یک کوه برای من بود از دست دادم ایشون یک پشتوانه و حامی  خیلی مهم برای من بود و دنیا روی سر من خراب شد .....
    من تنها و بی حامی شدم، از پس کارهای خودم بر نمیومدم وارد روابطی میشدم که توش تحقیر میشدم و... من از لحاط روحی و روانی به صفر رسیده بودم
    من یک زن تحصیل کرده بودم ولی روانا کودک و خام بودم.
    با دوره جذابیت درونی شروع کردم، خودم و بدون دلیل دوست داشتم و از وقتی خودم رو حقیقتا پذیرفتم و شروع کردم به دوست داشتن خودم اتفاقات فوق العاده زندگی من شروع شدند 
    من بلد نبودم توی رابطه هام باید چیکار کنم مهارت یک رابطه موثر رو نداشتم و یادگرفتم و روی خودم کار کردم 
    بعد با دوره عزت نفس رفتم‌جلو و دیدم هی داره اتفاقات جالب و قشنگ توی زندگیم می افته 
    دیدم آدم هایی که قبلا باهاشون کات کرده بودم به من زنگ میزدند که دلمون برات تنگ شده و دوست دارم دوباره ببینمت و این برای من یه دنیا بود که چی میشه که کسی که یک سال پیش منو با جسارت و تحقیر از خودش دور کرد امروز به من زنگ میزنه و از من عذرخواهی میکنه؟ 
    چی میشه منی که اصلا شغل نداشتم ادم هایی و از خودم پایینتر بودند به سمت خودم جذب میکردم، امروز که خودم رو ارزشمند احساس میکنم کسانی به زندگی من میان که پیشنهاد های کاری فوق العاده ای به من میدن 
    الان در حدی توی کارم  پیشرفت کردم که  با تاجر های بزرگ خارجی در سفرهایی به خارج کشور ملاقات کاری من صورت میگیره، این ها رو من در خواب هم نمیدیم 
    من نمیخواستم دستاوردهام رو بفرستم‌چون فکر میکردم هرکی این دوره ها رو بگیره خودش میفهمه و نتایجش رو میبینه و این دستاوردهایی که من به دست اوردم و اونا هم به دست میارن ولی بعد دیدم چقدر خوبه من تجربه "شدن هام رو " در اختیار دیگران بذارم و بگم اگه سفر فردیت یافتگیت رو شروع کنی قطعا میشه برای من شد برای تو هم خواهد شد
    اراده من بسیار قوی شد، ورزش میکنم ارتباطم با جهان برقرار شده و چقدر حال من خوبه
    دستاورد شماره 296
    طرف مقابلم خودش شروع به تغییر کرد بدون اینکه من بگم 

    توی ۴چالش چهارماهه شروع کردم‌ لیستی که نوشته بودم رو نگاه کردم و دیدم من این ویژگی ها رو در خودم ندارم باید بوجود بیارم و شروع کردم
    نتیجه این شد که طرف مقابلم بدون اینکه من چیزی بهش بگم دیدم داره از هر نظر تغییر میکنه، رفتارهاش و حتی پوشش تغییر کرد 
    آدم های اطراف من هم تغییر کردند 
    همه بهم میگن تو خیلی آروم شدی 
    یه بیماری گرفتم که منو داشت نا امیدم میکرد  ولی یا اون جمله افتادم که یه بیماری ممکنه بیاد که راه تو رو تغییر بده و نگاهم و  به بیماری خودم عوض کردم و این باعث شد ترسم کم بشه و سعی کردم جلو بیماریم رو بگیرم و گرفتم 
    من الان فهمیدم همه بیماری های عصبی سرطان و‌.. یه ریشه روانی و درونی داره
    دستاورد 297
    به جایی رسیدم که خیلی آرزو دارن با من باشن و من که سریعا جواب میدادم الان همه رو گذاشتم توی صف انتظار 
     زندگی من خیلی عوض شده 
    هیچ قرص و دارویی نمیتونست اشتهای منو زیاد کنه(بی اشتهایی عصبی) ولی وقتی با دوره ها کار کردم ده کیلو وزنم اضافه شد، چهره ام زیباتر شد پوستم شادابتر شده

    من خیلی عصبی و پرخواشگر  بودم و الان فهمیدم که اگه روابطم و از دست دادم دلیلش چی بوده 
    الان دارم به آدم های معتاد کمک میکنم که برن کمپ ترک اعتیاد... و چه زندگی هایی داره سالم میشه ....
    من الان حالم خیلی خوبه و از زندگیم خیلی راضیم
    دستاورد شماره 298
    من خواستم که مدارم رو تغییر بدم،در شرایط سخت بودم ، اما موفق شدم 
    توی سنی که باید برای آینده ام هدفگداری میکردم به دلیل عدم عزت نفس فقط دنبال یه ظاهر جذاب بودم ولی باز هم روابط خوبی نداشتم
    از خدا خواستم که مدار منو تغییر بده، این تغییر مدار با اخراج من از محل کاری که توش امنیت داشتم، شروع شد 
    کاری برای من جور شد که توش آرامش داشتم و مهمتر اینکه فرصتِ تجربهِ خودم رو پیدا کردم؛ فرصت کتاب خوندن، کوه رفتن و ...
    با دوره عزت نفس من دو تا از طلسم های روانیم و که باعث بحران مالی  و عاطفی میشد رو پیدا کردم و این باعث شد بفهمم چرا همیشه خیانت رو جذب میکردم
    من وقتی روی عزت نفسم کار کردم تونستم از رابطه ای که ۵ سال دروغ خیانت و تحقیر بود، خارج بشم، حتی خانواده اش هم تحقیرم میکردند 
    این آدم هم بعد از مدتی برگشت ولی دیگه مدار من تغییر کرده بود و من دیگه حاضر نیستم به این رابطه برگردم 
    من الان دارم میبینم که وقتی من کار میکنم روی خودم چطور روی وضعیت خانواده من هم تاثیر میگذاره، وقتی من تغییر کردم حتی مادرم تغییر کرد، میبینم که مشکلات برادرم هم داره یکی یکی حل میشه (جزیره گنج)
    روی احساس لیاقتم کار کردم و الان تا حدود زیادی موفق شدم و الان به خودم احترام میگذارم (درسواره احترام به خود)
    من هر روز به خودم قول میدادم که تا شب تعلیمات دوره ها رو زندگی کنم؛ و همین امروز امروز ها که سر قولم موندم باعث شد که من تغییر کنم؛ این احساس ارزشمندی رو با همین قول هایی که به خودم دادم درونی کردم
    از وقتی چالش ۴ ماهه رو شروع کردم معجزه هایی دیدم که تا امروز تجربه نکرده بودم، من وقتی به خدا اعتماد کردم دیدم آدم ها خودشون زنگ میزنن و میخوان برای من کار انجام بدن
    وقتی مدار ما تغییر کرد، حتی مشتری های ما هم تغییر کردن. قبلا دعوا میکردن الان همه با حال خوب میان و میرن؛ 
    من به وضوح میبینم که وقتی من تغییر کردم دیگه کسی قصد آزار و اذیت منو نداره؛ 
    من دیگه عصبی نیستم، شما توی دوره جزیره گنج گفتید "منِ جدید میتونه از دل سختی هاش معنی پیدا کنه" من اینو تجربه کردم
    دستاورد شماره 299
    چراغ سبزهایی که در زندگی من روشن شدند 

    از چالش 4ماهه فوق العاده نتایج عالی گرفتم رفتار خانواده و حتی غریبه ها با من تغییر کرده و من اینو به وضوح میبینم  
    با دوره عزت نفس رابطم با خانوادم واقعا زیر و رو شد نکات خیلی کلیدی و از خودم پیدا کردم که فکر نمیکردم اینا به عزت نفس برگرده واقعا کاربردی بود 
    دستاورد من از دوره جذابیت درونی این بود من دانشجوی پزشکی هستم یکی از اقوام خیلی دور ما که ساکن آلمان هست شرایطی فراهم کرد که یک ماه در بیمارستانی در آلمان دوره ببینیم و چندین کشور دیگه رو هم ببینم با وضعیت موجود که خیلی سخت ویزا داده میشه با  هزینه ی خیلی کم همه اینها انجام شد؛ این موضوع برای من کم از معجزه نبود 
    بعد از برگشتنم تونستم کار پیدا بکنم به دانشجویی با شرایط من به سختی ممکن بود کار با حقوق خوب داده بشه، ولی من کاری پیدا کردم که هم دوستش دارم هم حقوق خوبی داره (جزیره گنج)
    به  آرزویی ک از بچگی داشتم رسیدم و عضو تنها گروه دوبلاژ مشهد شدم و بلافاصله پذیرفته شدم و نقشی عالی بهم داده شد در حالیکه سالها بود دنبال چنین گروهی بودم و برای من نشده بود و من فکر میکنم اینم از اون چراغ های سبزی بود که دوره جذابیت درونی  برای من روشن کرد
    دستاورد شماره 300
    با یه شوک عاطفی، سفر خودشناسی رو شروع کردم، زمانیکه فکر میکردم خیلی عالیم

    اولین دستاوردم آرامش بود و بعد در دوره عزت نفس مبحث سایه ها خیلی کمکم کرد تا ریشه مشکلاتم با همسرم رو فهم کنم
    من هر سه دوره رو بارها و بارها کار کردم فکر میکنم 
    همش میگم کاش که زودتر آشنا شده بودم که این ضربه ها رو نمیخوردم 
    یکی از بزرگترین دستاوردهای من مسئله مالی بود، قبلا همش حیاب کتاب میکردم چرا همسرم برای خانواده اش خرج میکنه ولی برای من نه؟ از زمانی که روی خودم کار کردم و این مسئله رو هم رها کردم اتفاقی که افتاده اینه مبلغ پولی که به دستم میرسه خیلی بیشتر از اونیه که من قبلا حتی انتظارشو داشتم، خیلی راحتر خرج میکنم ولی پس اندازمم بیشتر شده. 
    کلماتی رو دارم از همسرم میشنوم که بعد ۲۷ سال زندگی مشترک تا حالا نشنیده بودم.الان به خواسته های من احترام میگذاره به علایق من
    من در مواجه با چالش های زندگیم هم خیلی قویتر شدم با اینکه یک تصادف شدید داشتیم من اونقدر با ارامش برخورد کردم که همه میگفتن تو چطوری تصادف بچه هات رو تحمل کردی 
    اولش فکر میکردم بچه هایی که دستاورد میفرستند اغراق میکنند ولی الان‌میبینم داره برام اتفاق می افته
    دستاورد شماره 301

    من سالها بود راحت نمیخوابیدم، از قرص های خواب استفاده میکردم

    مهمترین دستاورد من در این دو هفته اول خواب راحت بود و بعد آرامشی که سالهای سال دنبالش بودم احساس میکنم در این دو هفته برام بوجود اومده
    احساس میکنم این آرامش از جنسِ یک چیز جدیده چون من هیچوقت در هیچ خوشحالی و با هیچ دستاوردی از زندگیم این آرامشو تجربه نکرده بودم
    من بارها به خودکشی فکر کردم، از درون این باور رو داشتم که من ادم بدبختیم، همیشه ترس از دست دادن داشتم، همیشه میخواستم کسی بیاد و منو خوشبخت کنه،چون خودم احساس خوشبختی نداشتم؛
    از وقتی دارم کار میکنم‌ دیگه این احساسات رو ندارم و باور های من داره تغییر میکنه


    دستاورد شماره 302
    آدم ها به طور عجیبی جذب من میشن حتی افرادی که منو نمیشناسن بهم میگن چقدر شما انرژی خوبی دارید

    به شدت آرامش پیدا کردم
    این آرامش انگار به ادم های دیگه هم منتقل میشه انگار اونایی که حالشون بده دوست دارن بیان کنار من و به من پناه میارن
    دستاورد شماره 303
    به پوچی رسیده بودم،قرص میخوردم میخوابیدم که فقط این زندگی تموم بشه. نه انگیزه ای نه آرزویی هیچی خوشحالم نمیکرد
    من به شدت از طرف اطرافیانم سرکوب میشدم
    یه روز به خودم گفتم بگذار منم دوره ها رو امتحان کنم شاید، شد و منم از دستاوردهام برای خانم هروی ویس فرستادم 😊
    بهم پیشنهاد کار شد و یک روز بعد پیشنهاد ترجمه کتاب شد که اوکی شد
    در یکی از استودیو های مشهور عکاسی که خیلی دوست داشتم اونجا کار کنم مشغول شدم من هزینه آموزش اونجا رو نداشتم به طرز بمعجزه آسایی اونا قبول کردند رایگان به من آموزش بدن.
    من جایی برای کار مشغول شدم که وقتی برای مصاحبه رفته بودم افرادی اونجا فرم پر کرده بودند که PHD داشتند ولی من پذیرفته شدم
    من یاد گرفتم باید بهای خودم رو خودم بپردازم الان نه گفتم رو یاد گرفتم ارزش قایل شدن برای خودم و یادگرفتم
    تمام کسایی که منو سرکوب میکردند بعد از اینکه من روی خودم کار کردم یا سکوت کردند یا از جلو من کنار رفتند
    دستاورد شماره 304
    همسرم برای کتک هایی که من میزد نتنها ناراحت نبود بلکه میگفت کار خیلی خوبی کردم
    براساس عزت نفس پایین انتخابی کردم که این اختلافات زیاد باعث درگیری های شدید بین ما شد
    دوره جذابیت درونی رو برای هفتمین بار شروع کردم و این بار عمیقا روش متمرکز شدم
    و بعد روی دوره عزت نفس و طلسم های روانی و عقده های روانیم کار کردم روی خودم کار کردم
    به هفته نکشید اون همسر من که حاضر نبود قدمی برای رابطه برداره، الان اخلاق و رفتارش خیلی تغییر کرده و من این همه تغییرات همسرم رو  فقط از تغییراتی که روی خودم دادم میبینم
    پشتیبانی